نظریه ارزیابی شناختی (Cognitive Appraisal Theory) شناختی یکی از نظریههای مهم در روانشناسی هیجان است که بر نقش ارزیابی ذهنی افراد از رویدادها در شکلگیری هیجانات تأکید میکند. این نظریه توسط ریچارد لازاروس (Richard Lazarus) و دیگر محققان توسعه یافته است و بیان میکند که هیجانات نتیجه تفسیر شناختی فرد از یک موقعیت هستند، نه خود موقعیت. به عبارت دیگر، این ارزیابی شناختی است که تعیین میکند یک رویداد چگونه هیجانی خاص را ایجاد میکند.
مفاهیم کلیدی نظریه ارزیابی شناختی
۱. ارزیابی اولیه (Primary Appraisal)
فرد بررسی میکند که آیا یک رویداد برای اهداف، ارزشها یا سلامتی او مربوط، مهم یا تهدیدکننده است.
ارزیابی مرتبط بودن (Relevance): آیا این رویداد به من ارتباطی دارد؟
ارزیابی ارزش/هدف (Goal Relevance): آیا این رویداد بر اهداف یا ارزشهای من تأثیر میگذارد؟
ارزیابی نوع تأثیر (Goal Congruence): آیا این رویداد مثبت است (همسو با اهداف من) یا منفی (مخالف اهداف من)؟
۲. ارزیابی ثانویه (Secondary Appraisal)
فرد توانایی خود را برای مقابله با رویداد ارزیابی میکند:
منابع در دسترس (Resources): آیا توانایی، دانش یا حمایت اجتماعی برای مدیریت موقعیت دارم؟
انتظارات (Expectations): آیا میتوانم نتیجه را کنترل کنم یا تغییر دهم؟
۳. ارزیابی مجدد (Reappraisal)
با تغییر شرایط یا اطلاعات جدید، فرد ممکن است ارزیابی خود را اصلاح کند. این فرآیند پویا نشان میدهد که هیجانات میتوانند با تغییر تفسیر فرد از موقعیت، تغییر کنند.
انواع هیجانات بر اساس ارزیابی شناختی
بر اساس این نظریه، هیجانات مختلف ناشی از الگوهای ارزیابی خاص هستند. برای مثال:
خشم: زمانی ایجاد میشود که فرد رویداد را ناعادلانه و قابل تغییر ارزیابی کند.
ترس: زمانی ایجاد میشود که رویداد تهدیدکننده و خارج از کنترل فرد ارزیابی شود.
شادی: زمانی ایجاد میشود که رویداد همسو با اهداف فرد و قابل دستیابی ارزیابی شود.
مدلهای نظریه ارزیابی شناختی
۱. مدل لازاروس (Lazarus's Model)
لازاروس معتقد بود ارزیابی اولیه و ثانویه به صورت متوالی اتفاق میافتند: ابتدا فرد تعیین میکند که رویداد چقدر مهم است (ارزیابی اولیه)، سپس توانایی خود را برای مقابله با آن بررسی میکند (ارزیابی ثانویه).
۲. مدل فرایند مؤلفهای (Component Process Model) – کلاوس شرر
شرر پیشنهاد کرد که ارزیابیها در چند مرحله انجام میشوند و شامل سوالاتی مانند:
آیا این رویداد جدید است؟
آیا برای من لذتبخش یا دردناک است؟
آیا میتوانم آن را کنترل کنم؟
آیا با هنجارهای اجتماعی یا اخلاقی من سازگار است؟
تفاوت با نظریههای دیگر
نظریه جیمز-لانگه: هیجانات را نتیجه تغییرات فیزیولوژیکی میداند.
نظریه کانن-بارد: هیجانات و پاسخهای فیزیولوژیکی را همزمان میداند.
نظریه شاختر-سینگر: هیجانات را ترکیبی از برانگیختگی فیزیولوژیکی و برچسبگذاری شناختی میداند.
نظریه ارزیابی شناختی: بر نقش محوری تفسیر ذهنی از رویدادها تأکید میکند و هیجانات را نتیجه مستقیم این تفسیرها میداند.
کاربردهای نظریه
مدیریت استرس: آموزش افراد برای تغییر ارزیابیهای شناختی از موقعیتهای استرسزا.
درمان شناختی-رفتاری (CBT): کمک به بیماران برای شناسایی و اصلاح ارزیابیهای منفی.
روانشناسی سلامت: درک تأثیر ارزیابیهای شناختی بر پاسخهای فیزیولوژیکی و سلامتی.
تعارضات بینفردی: تحلیل تفاوتهای ارزیابی شناختی در درگیریها.
انتقادات
تأکید افراطی بر شناخت: برخی معتقدند این نظریه نقش عوامل فیزیولوژیکی و غریزی را نادیده میگیرد.
پیچیدگی فرایند ارزیابی: ارزیابیهای شناختی ممکن است آنقدر سریع و ناخودآگاه اتفاق بیفتند که توصیف آگاهانه آنها دشوار باشد.
تفاوتهای فرهنگی: ارزیابی رویدادها ممکن است تحت تأثیر فرهنگ باشد، اما این نظریه بیشتر بر فرد متمرکز است.
جمعبندی
نظریه ارزیابی شناختی نشان میدهد که هیجانات ما نه تنها توسط رویدادهای خارجی، بلکه توسط تفسیرهای ذهنی ما از آن رویدادها شکل میگیرند. این نظریه در روانشناسی بالینی، مدیریت استرس و درک تعاملات اجتماعی کاربرد گستردهای دارد. با این حال، ترکیب آن با نظریههای فیزیولوژیکی و فرهنگی میتواند درک جامعتری از هیجانات ارائه دهد.