کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮
  • ۰
  • ۰

ضرب‌المثل‌ها گنجینه‌های ارزشمند فرهنگ و ادبیات هر ملت هستند که در قالب جملاتی کوتاه، پرمعنا و حکیمانه، تجربیات، باورها و اندیشه‌های نسل‌های گذشته را به آیندگان منتقل می‌کنند. این جملات ساده اما عمیق، نه تنها بیانگر خرد و دانش مردمان یک سرزمین هستند، بلکه به عنوان ابزاری قدرتمند در انتقال مفاهیم اخلاقی، اجتماعی و انسانی به کار می‌روند. ضرب‌المثل‌های فارسی، با ریشه‌هایی کهن و غنی، بخشی جدایی‌ناپذیر از هویت فرهنگی ایران زمین به شمار می‌آیند و در طول تاریخ، همواره در گفتار و نوشتار مردم این سرزمین جایگاه ویژه‌ای داشته‌اند.

در این مجموعه، تلاش شده است تا فهرستی جامع و کامل و بیش از 1600 ضرب‌المثل فارسی گردآوری شود. این ضرب‌المثل‌ها، که از دل زندگی روزمره، ادبیات کلاسیک و فرهنگ عامه برخاسته‌اند، نه تنها نشان‌دهنده‌ی زیبایی‌ها و ظرافت‌های زبان فارسی هستند، بلکه گویای روحیه‌ی طنز، انتقاد و حکمت مردمان این سرزمین نیز می‌باشند. از ضرب‌المثل‌های ساده و عامیانه گرفته تا جملاتی که ریشه در اشعار شاعران بزرگی چون سعدی، حافظ و مولوی دارند، همگی در این مجموعه گرد هم آمده‌اند تا مخاطبان را با دنیای رنگارنگ و پرمعنای ضرب‌المثل‌های فارسی آشنا کنند.

امید است این مجموعه، علاوه بر حفظ و انتقال این میراث فرهنگی به نسل‌های آینده، به عنوان مرجعی کاربردی برای علاقه‌مندان به ادبیات فارسی، پژوهشگران و تمام کسانی که به دنبال درک عمیق‌تری از فرهنگ و زبان فارسی هستند، مورد استفاده قرار گیرد. با مطالعه‌ی این ضرب‌المثل‌ها، نه تنها با بخشی از تاریخ و فرهنگ ایران آشنا می‌شویم، بلکه می‌توانیم از حکمت و تجربه‌ی گذشتگان در زندگی امروز خود بهره‌مند شویم.

1. آب از دستش نمیچکه!
2. آب از سر چشمه گله!
3. آب از آب تکان نمیخوره  
4. آب از سرش گذشته  
5. آب پاکی روی دستش ریخت  
6. آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم!  
7. آب را گل آلود میکنه که ماهی بگیره!  
8. آب زیر پوستش افتاده  
9. آب که یه جا بمونه، میگنده  
10. آبکش و نگاه کن که به کفگیر میگه تو سه سوراخ داری!  
11. آب که از سر گذشت، چه یک ذرع چه صد ذرع ـ چه یک نی چه صد نی  
12. آب که سر بالا میره، قورباغه ابوعطا میخونه!  
13. آب نمیبینه و گرنه شناگر قابلیه  
14. آبی از او گرم نمیشه  
15. آتش که گرفت، خشک و تر میسوزد  
16. آخر شاه منشی، کاه کشی است  
17. آدم با کسی که علی گفت، عمر نمیگه!  
18. آدم بد حساب، دوبار میده!  

19. آدم تنبل، عقل چهل وزیر داره!  
20. آدم خوش معامله، شریک مال مردمه!  
21. آدم دست پاچه، کار را دوبار میکنه!  
22. آدم زنده، زندگی میخواد!  
23. آدم گدا، اینهمه ادا؟  
24. آدم گرسنه، خواب نان سنگک میبینه!  
25. آدم ناشی، سرنا را از سر گشادش میزنه!  
26. آرد خودمونو بیختیم، الک مونو آویختیم  
27. آرزو بر جوانان عیب نیست  
28. آستین نو پلو بخور  
29. آسوده کسی که خر نداره، از کاه و جوش خبر نداره!  
30. آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزنه  
31. آشپز که دوتا شد، آش یا شوره یا بی نمک!  
32. آش نخورده و دهن سوخته  
33. آفتابه خرج لحیمه  
34. آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی  
35. آفتابه و لولهنگ هر دو یک کار میکنند، اما قیمتشان موقع گرو گذاشتن معلوم میشه  
36. آمدم ثواب کنم، کباب شدم  
37. آمد زیر ابروشو برداره، چشمش را کور کرد!  
38. آنانکه غنی ترند، محتاج ترند  
39. آنچه دلم خواست نه آن شد، آنچه خدا خواست همان شد  
40. آنرا که حساب پاکه، از محاسبه چه باکه؟  
41. آنقدر بایست، تا علف زیر پات سبز بشه!  
42. آنقدر سمن هست، که یاسمن توش گمه  
43. از کاه کوه ساختن! 
44. آن ممه را لولو برد!  
45. آنوقت که جیک جیک مستانت بود، یاد زمستانت نبود؟  
46. آواز دهل شنیدن از دور خوشه!  
47. اجاره نشین خوش نشینه!  
48. ارزان خری، انبان خری  
49. از اسب افتاده ایم، اما از نسل نیفتاده ایم!  
50. از اونجا مونده، از اینجا رونده  
51. از اون نترس که های و هوی داره، از اون بترس که سر به تو داره  
52. از این امامزاده کسی معجز نمیبینه  
53. از این دم بریده هر چی بگی بر میاد  
54. از این ستون بآن ستون فرجه  
55. از بی کفنی زنده ایم  
56. از دست پس میزنه، با پا پیش میکشه  
57. از تنگی چشم پیل معلومم شد، آنانکه غنی ترند محتاج ترند  
58. از تو حرکت، از خدا برکت  
59. از حق تا نا حق چهار انگشت فاصله است  
60. از خر افتاده، خرما پیدا کرده  
61. از خرس موئی، غنیمته  
62. از خر میپرسی چهارشنبه کیه؟  
63. از خودت گذشته، خدا عقلی به بچه هات بده  
64. از درد لا علاجی به خر میگه خانمباجی  
65. از دور دل و میبره، از جلو زهره رو  
66. از سه چیز باید حذر کرد: دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه  
67. از شما عباسی، از ما رقاصی!  
68. از کوزه همان برون تراود که در اوست!  
69. از کیسه خلیفه میبخشد  
70. از گدا چه یک نان بگیرند و چه بدهند  
71. از گیر دزد در آمده، گیر رمال افتاد!  
72. از ماست که بر ماست  
73. از مال پس است و از جان عاصی  
74. از مردی تا نامردی یک قدم است  
75. از من بدر، به جوال کاه  
76. از نخورده بگیر، بده به خورده  
77. از نو کیسه قرض مکن، قرض کردی خرج نکن  
78. از هر چه بدم اومد، سرم اومد  
79. از هول هلیم افتاد توی دیگ!  
80. از یک گل بهار نمیشه  
81. از این گوش میگیره، از آن گوش در میکنه  
82. اسباب خونه به صاحبخونه میره  
83. اسب پیشکشی رو، دندوناشو نمیشمرند  
84. اسب ترکمنی است، هم از توبره میخوره هم از آخور  
85. اسب دونده جو خود را زیاد میکنه  
86. اسب را گم کرده، پی نعلش میگرده!  
87. اسب و خر را که یکجا ببندند، اگر همبو نشند همخو میشند  
88. استخری که آب نداره، اینهمه قورباغه میخواد چکار؟  
89. اصل کار برو روست، کچلی زیر موست  
90. اکبر ندهد، خدای اکبر بدهد  
91. اگر بیل زنی، باغچه خودت را بیل بزن!  
92. اگر برای من آب نداره، برای تو که نان داره  
93. اگر بپوشی رختی، بنشینی به تختی، تازه میبینمت بچشم آن وختی  
94. اگه باباشو ندیده بود، ادعای پادشاهی میکرد  
95. اگه پشیمونی شاخ بود، فلانی شاخش بآسمان میرسید  
96. اگه تو مرا عاق کنی، منهم ترا عوق میکنم  
97. اگر جراحی، پیزی خود تو جا بنداز  
98. اگه خدا بخواهد، از نر هم میدهد  
99. اگه خاله ام ریش داشت، آقا دائیم بود  
100. اگه خیر داشت، اسمشو میگذاشتند خیرالله  
101. اگر دانی که نان دادن ثواب است، تو خود میخور که بغدادت خرابست  
102. اگه دعای بچه ها اثر داشت، یک معلم زنده نمیموند!  
103. اگه زاغی کنی، روقی کنی، میخورمت  
104. اگه زری بپوشی، اگر اطلس بپوشی، همون کنگر فروشی  
105. اگه علی ساربونه، میدونه شترو کجا بخوابونه  
106. اگه کلاغ جراح بود، ماتحت خودشو بخیه میزد  
107. اگه لالائی بلدی، چرا خوابت نمیبره  
108. اگه لر ببازار نره بازار میگنده  
109. اگه مردی، سر این دسته هونگ (هاون) و بشکن  
110. اگه بگه ماست سفیده، من میگم سیاهه  
111. اگه مهمون یکی باشه، صاحبخونه براش گاو میکشه  
112. اگه نخوردیم نون گندم، دیدیم دست مردم  
113. اگه نی زنی چرا بابات از حصبه مرد  
114. اگه هفت تا دختر کور داشته باشه، یکساعته شوهر میده  
115. اگه همه گفتند نون و پنیر، تو سرت را بگذار زمین و بمیر  
116. امان از خانه داری، یکی میخری دو تا نداری  
117. امان ازدوغ لیلی، ماستش کم بود آبش خیلی  
118. انگور خوب، نصیب شغال میشه! (تکراری)  
119. اوسا علم! این یکی رو بکش قلم  
120. اولاد، بادام است اولاد اولاد، مغز بادام  
121. اول بچش، بعد بگو بی نمکه  
122. اول برادریتو ثابت کن، بعد ادعای ارث و میراث کن  
123. اول بقالی و ماست ترش فروشی  
124. اول پیاله و بد مستی  
125. اول چاه را بکن، بعد منار را بدزد!  
126. ای آقای کمر باریک، کوچه روشن کن و خانه تاریک  
127. این تو بمیری، از آن تو بمیری ها نیست  
128. اینجا کاشون نیست که کپه با فعله باشه  
129. این حرفها برای فاطی تنبون نمیشه  
130. این قافله تا به حشر لنگه  
131. اینکه برای من آوردی، ببر برای خاله ات  
132. اینو که زائیدی بزرگ کن  
133. این هفت صنار غیر از اون چارده شی است  
134. اینهمه چریدی دنبه ات کو؟  
135. اینهمه خر هست و ما پیاده میریم!  
136. ادب از که آموختی از بی ادبان  
137. آب در هاون کوبیدن  
138. آش کشک خاله ات بخوری پاته نخوری پاته  
139. آش دهانسوزی نیست  
140. آتیش بیار معرکه  
141. آتیش زده به مالش  
142. آفتاب عمرش لب بومه  
143. آسمون همه جاش یه رنگه  
144. اندازه نگهدار کلواوشر بواو لا تسرفوا  
145. ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر این پنج روز را دریابی  
146. آب دریا به دهن سگ نجس نمیشود  

--

ب

147. با آل علی هر که در افتاد، ور افتاد  
148. با اون زبون خوشت، با پول زیادت، یا با راه نزدیکت  
149. با این ریش میخواهی بری تجریش؟  
150. با پا راه بری کفش پاره میشه، با سر کلاه  
151. با خوردن سیرشدی با لیسیدن نمیشی  
152. باد آورده را باد میبرد  
153. با دست پس میزنه، با پا پیش میکشه  
154. بادنجان بم آفت ندارد  
155. بارون آمد، ترکها بهم رفت  
156. بار کج به منزل نمیرسد  
157. با رمال شاعر است، با شاعر رمال، با هر دو هیچکدام با هرهیچکدام هر دو!  
158. بازی اشکنک داره، سر شکستنک داره  
159. بازی بازی، با ریش بابا هم بازی  
160. با سیلی صورت خودشو سرخ نگهمیداره  
161. با کدخدا بساز، ده را بچاپ  
162. با گرگ دنبه میخوره، با چوپان گریه میکنه  
163. بالابالاها جاش نیست، پائین پائینها راش نیست  
164. بالاتو دیدیم، پائینتم دیدیم  
165. با مردم زمانه سلامی و والسلام  
166. تا گفته ای غلام توام، میفروشنت  
167. با نردبان به آسمون نمیشه رفت  
168. با همین پرو پاچین، میخواهی بری چین و ماچین؟  
169. باید گذاشت در کوزه آبش را خورد  
170. با یکدست دو هندوانه نمیشود برداشت  
171. به اشتهای مردم نمیشود نان خورد  
172. به بهلول گفتند ریش تو بهتره یا دم سگ؟ گفت اگر از پل جستم رریش من و گرنه دم سگ  
173. بجای شمع کافوری چراغ نفت میسوزد  
174. بچه سر پیری زنگوله پای تابوته  
175. بچه سر راهی برداشتم پسرم بشه، شوهرم شد  
176. بخور و بخواب کار منه، خدا نگهدار منه  
177. بد بخت اگر مسجد آدینه بسازد، یا طاق فرود آید، یا قبله کج آید  
178. به درویشه گفتند بساطتو جمع کن، دستشو گذاشت در دهنش  
179. بدعای گربه کوره بارون نمیاد  
180. بدهکار رو که رو بدی طلبکار میشه  
181. برادران جنگ کنند، ابلهان باورکنند  
182. برادر پشت، برادر زاده هم پشت  
183. خواهر زاده را با زر بخر با سنگ بکش  
184. برادری بجا، بزغاله یکی هفت صنار  
185. برای کسی بمیر که برات تب کنه  
186. برای همه مادره، برای ما زن بابا  
187. برای یک بی نماز، در مسجد و نمیبندند  
188. برای یه دستمال قیصریه رو آتیش میزنه  
189. بر عکس نهند نام زنگی کافور  
190. به روباهه گفتند شاهدت کیه؟ گفت: دمبم!  
191. بزبون خوش مار از سوراخ در میاد  
192. بزک نمیر بهار میاد، کنبزه با خیار میاد  
193. بز گر از سر چشمه آب میخوره  
194. به شتره گفتند شاشت از پسه، گفت: چه چیزم مثل همه کسه؟  
195. به شتر مرغ گفتند بار ببر، گفت: مرغم، گفتند: بپر، گفت: شترم  
196. بعد از چهل سال گدایی، شب جمعه را گم کرده  
197. بعد از هفت کره، ادعای بکارت  
198. بقاطر گفتند بابات کیه؟ گفت: آقادائیم اسبه  
199. به کیشی آمدند به فیشی رفتند  
200. به گربه گفتند گهت درمونه، خاک پاشید روش  
201. به کچله گفتند: چرا زلف نمیزاری؟ گفت: من از این قرتیگیریها خوشم نمیاد  
202. به کک بنده که رقاص خداست  
203. بگو نبین، چشممو هم میگذارم، بگو نشنو در گوشمو میگیرم، اما اگر بگی نفهمم، نمیتونم  
204. بگیر و ببند بده دست پهلوون  
205. بلبل هفت تا بچه میزاره، شیش تاش سسکه، یکیش بلبل  
206. بمالت نناز که بیک شب بنده، به حسنت نناز که بیک تب بنده  
207. بماه میگه تو در نیا من در میام  
208. بمرغشان کیش نمیشه گفت  
209. بمرگ میگیره تا به تب راضی بشه  
210. بوجار لنجونه از هر طرف باد بیاد، بادش میده  
211. بهر کجا که روی آسمان همین رنگه  
212. به یکی گفتند: سرکه هفت ساله داری؟ گفت: دارم و نمیدم، گفتند: چرا؟ گفت: اگر میدادم هفت ساله نمیشد  
213. به یکی گفتند: بابات از گرسنگی مرد. گفت: داشت و نخورد؟  
214. بمیر و بدم  
215. به گاو و گوسفند کسی کاری نداره  
216. بیله دیگ، بیله چغندر!  
217. بازبان خوش مار را از سوراخ بیرون می کشد  
218. با یه من عسل هم نمیشه خوردش  
219. برای لای جزر دیوار خوبه  
220. با یک تیر و دو نشون زدن  
221. به در گفت دیوار بشنوه  
222. بخور تا توانی به بازوی خویش - که سعی ات بود در ترازوی خویش! (سعدی)  
223. به نطق آدمی بهتر است از دواب، دواب از تو به گر نگویی صواب. (سعدی)  
224. بزرگی به عقل است نه به سال  
225. با ماه نشینی، ماه شوی، با دیگ نشینی سیاه شوی  

--

پ

226. پا را به اندازه گلیم باید دراز کرد  
227. پای خروستو ببند، بمرغ همسایه هیز نگو  
228. پایین پایینها جاش نیست، بالا بالاها راش نیست  
229. پز عالی، جیب خالی  
230. پس از چهل سال چارواداری، الاغ خودشو نمیشناسه  
231. پس از قرنی شنبه به نوروز میافته  
232. پستان مادرش را گاز گرفته  
233. پسر خاله دسته دیزی  
234. پسر زائیدم برای رندان، دختر زائیدم برای مردان، موندم سفیل و سرگردان!  
235. پدر کو ندارد نشان از پدر، تو بیگانه خوانش نخوانش پسر  
236. پشت تاپو بزرگ شده  
237. پنج انگشت برادرند، برابر نیستند  
238. پوست خرس نزده میفروشه  
239. پول است نه جان است که آسان بتوان داد  
240. پول پیدا کردن آسونه، اما نگهداریش مشکله  
241. پول حرام، یا خرج شراب شور میشه یا شاهد کور  
242. پولدارها به کباب، بیپولها به بوی کباب  
243. پول ما سکه عمر داره  
244. پیاز هم خودشو داخل میوهها کرده  
245. پی خر مرده میگرده که نعلش را بکنه!  
246. پیراهن بعد از عروسی برای گل منار خوبه  
247. پیرزنه دستش به درخت گوجه نمیرسید، میگفت: ترشی بمن نمیسازه  
248. پیش از آخوند منبر نرو  
249. پیش رو خاله، پشت سر چاله  
250. پیش قاضی و معلق بازی!  
251. پشت چشم نازک کردن (ناز آوردن)  
252. پشت دست داغ کردن (تصمیم گرفتن که کاری را انجام ندهند)  
253. پا به دریا بگذاره دریا خشک میشود (بدشانس است)  
254. پرسیدن عیب نیست، ندانستن عیب است (نادانی بد است)  
255. پنجه با شیر انداختن و مشت با شمشیر زدن کار خردمندان نیست (کار خطرناک کردن کار انسانهای عاقل نیست)  
256. پول که زیاد شد خانه تنگ میشود و زن زشت (ثروت زیاد، انسان را به تفننهای ناپسند وا میدارد)  
257. پی تقدیر رفتن از کوری است  
258. پشم در کلاه نداشتن  
259. پرتو نیکان نگیرد هر که بنیادش بد است (تربیت نااهل را چون گردوگان بر گنبد است)  
260. پرده هفت رنگ مگذار تو که در خانه بوریا داری (قناعت)  
261. پولش از پار و بالا میره (ثروت زیادی دارد)  
262. پایان شب سیه سپید است (از پی هر گریه آخر خندهای است)  
263. پول علف خرس است (دارایی و مال منان را به هر کس که بخواهد نباید داد)  

-

ت

264. تا ابله در جهانه، مفلس در نمیمانه  
265. تابستون پدر یتیمونه  
266. تا پریشان نشود کار بسامان نرسد  
267. تا تریاق از عراق آرند، مار گزیده مرده باشد  
268. تا تنور گرمه نون و بچسبون  
269. تا چراغ روشنه جونورها از سوراخ میان بیرون  
270. تا شغال شده بود به چنین سوراخی گیر نکرده بود  
271. تا کرکس بچه دارشد، مردار سیر نخورد  
272. تا گوساله گاو بشه، دل مادرش آب میشه  
273. تا مار راست نشه توی سوراخ نمیره  
274. تا نازکش داری نازکن، نداری پاهاتو دراز کن  
275. تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها  
276. تا هستم بریش تو بستم! تب تند عرقش زود در میاد  
277. تخم دزد، شتر دزد میشه!  
278. تخم نکرد نکرد وقتی هم کرد توی کاهدون کرد  
279. تا تو فکر خر بکنی ننه، منو در بدر میکنی ننه  
280. ترب هم جزء مرکبات شده  
281. ترتیزک خریدم قاتق نونم بشه، قاتل جونم شد  
282. تره به تخمش میره، حسنی به باباش  
283. تعارف کم کن و بر مبلغ افزا  
284. تغاری بشکنه ماستی بریزد، جهان گردد به کام کاسه لیسان  
285. تف سر بالا، بر میگرده بریش صاحبش  
286. تلافی غوره رو سر کوره در میاره!  
287. تنبان مرد که دو تا شد بفکر زن دوم میافته  
288. تنبل مرو به سایه، سایه خودش میآیه  
289. تنها بقاضی رفته خوشحال برمیگرده  
290. تو از تو، من از بیرون  
291. تو بگو "ف" من میگم فرحزاد  
292. تومون خودمونو میکشه، بیرونمون مردم را  
293. توی دعوا نون و حلوا خیر نمیکنند!  
294. تیر توی تاریکی انداختن (با چشم بسته کاری رو انجام دادن)  
295. تافته جدا بافته بودن (خود را غیر از بقیه دانستن)  
296. تیشه به ریشه زدن (با پای خود به گور رفتن)  
297. توی هفت آسمون یک ستاره نداشتن (بدشانسی آوردن)  
298. تو را خواهند پرسید که عملت چیست نگویند پدرت کیست (بازخواست آخرت)  
299. ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی که این ره که تو میروی به ترکستان است  
300. تا مردم سخن نگفته باشد عیب و هزش نهفته باشد  
301. توانگری به قناعت به از توانگری به بضاعت (کسی که قانع است قدرتمند است)  
302. تو به خیر و ما به سلامت  

-

ج

303. جا تره و بچه نیست  
304. جاده دزد زده تا چهل روز امنه!  
305. جایی نمیخوابه که آب زیرش بره (برای افراد زیرک گفته میشود)  
306. جایی که میوه نیست چغندر، سلطان مرکباته  
307. جواب ابلهان خاموشیست (جواب نادانها را نباید داد)  
308. جواب های، هویه  
309. جوانی کجائی که یادت بخیر  
310. جوجه را آخر پائیز میشمرند (نتیجه کار آخر معلوم میشود)  
311. جوجه همیشه زیر سبد نمیمونه  
312. جون بعزرائیل نمیده  
313. جهود، خون دیده  
314. جهود، دعاش را آورده  
315. جیبش تار عنکبوت بسته  
316. جیگر جیگره، دیگر دیگره!  
317. جنگل مولاست (جماعتی نامناسب در جایی جمع شدهاند)  
318. جواب دندان شکن (با منطق و حساب پاسخ داد)  
319. جایی رفت که عرب نی انداخت (بازگشتی ندارد)  
320. جنگ دو سردارد (پایان جنگ گاهی پیروزیست و گاهی شکست است)  
321. جان کسی را به لب آوردن (زیادی منتظر شدن)  
322. جای که نمک خوردی نکمدان مشکن  
323. جهان ای برادر نماند بر کس دل اندر جهان آفرین بند و بس  
324. جای سوزن انداختن نیست  
325. جوانمردی که بخورد و بدهد به از عابری که نخورد و بنهد  
326. جای شکرش باقی است  

-

چ

327. چار دیواری اختیاری  
328. چاقو دسته خودشو نمیبره (خویشان و بستگان برای همدیگر ناراحتی تولید نمیکنند)  
329. چاه کن همیشه ته چاهه  
330. چاه مکن بهر کسی، اول خودت، دوم کسی!  
331. چاه نکنده منار دزدیده!  
332. چرا توپچی نشدی  
333. چراغی که به خونه رواست، به مسجد حرام است  
334. چشته خور بدتر از میراث خوره  
335. چشم داره نخودچی، ابرو نداره هیچی  
336. چشمش آلبالو گیلاس میچینه (چیزی را به طور درست نمیبیند)  
337. چشمش هزار کار میکنه که ابروش نمیدونه  
338. چغندر گوشت نمیشه، دشمنم دوست نمیشه  
339. چنار در خونه شونو نمیبینه  
340. چوب خدا صدا نداره، هر کی بخوره دوا نداره  
341. چوب دو سر طلا ست  
342. چوب را که برداری، گربه دزده فرار میکنه!  
343. چوب معلم گله، هر کی نخوره خله  
344. چو به گشتی، طبیب از خود میازار — چراغ از بهر تاریکی نگه دار  
345. چو دخلت نیست خرج آهستهتر کن — که گوهر فرو شست یا پیلهور  
346. چه خوشست میوه فروشی — گر کس نخرد خودت بنوشی  
347. چه عزائیست که مرده شور هم گریه میکنه  
348. چه علی خواجه، چه خواجه علی  
349. چه مردی بود کز زنی کم بود  
350. چیزی که شده پاره، وصله ور نمیداره  
351. چیزی که عوض داره گله نداره (این کار به آن کار در)  
352. چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی (عاقل کاری را که پشیمانی به بار میآورد نمیکند)  
353. چو فردا شد فکر فردا کنیم (از حالا جوش فردا را نزنیم)  
354. چند تا پیراهن بیشتر پاره کرده (با تجربهتر است)  
355. چغندر به هرات زیره به کرمون (هر چیزی به جای خودش)  
356. چیزی بارش نیست (سادهلوح بودن)  
357. چیزی که از خدا پنهان نیست از بنده چه پنهان (چیزی مخفی کردن نیست)  
358. چشم بسته غیب میگوید (به کسی گفته میشود که از موضوع روشن و واضح خبر میدهد)  
359. چه خوش گفت آن تهی دست سلحشور جوی زر بهتر از پنجاه من روز  
360. چو آید زپی دشمن جان شان بیند و اجل پای اسب دوان  
361. چوب به لانه زنبور کردن  
362. چو انداختن (جال و جنجال را انداختن)  
363. چو کردی با کلوخ انداز پیکار سر خود را به نالای شکستی  

-

ح

364. حساب حساب، کاکابرادر (مثل، برادریمان سر جاش بزغاله یکی هفت صنار)  
365. حرف راست را باید از بچه شنید (صحبت درست را که کودک میگوید، صحیح است)  
366. حسود هرگز نیاسود (از بخل و کینه به جایی نمیرسد)  
367. حق به حقدار میرسد (کار شایسته سزای آدم دستکار است)  
368. حرفهای گندهتر از دهنش میزنه (حرفهایی که بزرگتر از دهنش است میزند)  
369. حالا که ماست نشد شیر بده (مقصودی معین ندارد)  
370. حاجی، حاجی را در مکه میبیند (وقتی کسی وعده میدهد و میرود و مدتی از او خبری نمیشود، چون او را میبینند چنین میگویند)  
371. حسود از نعمت حق بخیل است و بنده بیگناه را دشمن میداند (حسادت)  
372. حال در ماندگان کسی داند که به اصول خویش در ماند (دردمندی)  
373. حادثه خبر نمیکند (اتفاقات پیش از آنکه بفهمیم روی میدهد)  
374. حلوا حلوا دهن شیرین نمیشه (با زدن حرف حلوا بدان که دهانت شیرین نمیشود)  
375. حسنی به مکتب نمیرفت وقتی میرفت جمعه میرفت (کار را بیموقع انجام دادن)  
376. حرف حساب جواب نداره (درست گفتن مسئلهای درباره حق کسی)  
377. حرف حق تلخه (درست گفتن هر حرفی را گویند)  

-

خ

378. خار را در چشم دیگران میبیند و تیر را در چشم خودش نمیبیند  
379. خاشاک به گاله ارزونه، شنبه به جهود  
380. خاک خور و نان بخیلان مخور! "... خار نه ای زخم ذلیلان مخور"  
381. خاک کوچه برای باد سودا خوبه  
382. خال مهرویان سیاه و دانه فلفل سیاه — هر دو جانسوز است اما این کجا و آن کجا؟  
383. خاله ام زائیده، خاله زام هو کشیده  
384. خاله را میخواهند برای درزودوز و گرنه چه خاله چه یوز  
385. خاله سوسکه به بچهاش میگه: قربون دست و پای بلوریت  
386. خانهای را که دو کدبانوست، خاک تا زانوست  
387. خانه اگر پر از دشمن باشه بهتره تا خالی باشه  
388. خانه خرس و بادیه مس؟  
389. خانه داماد عروسیست، خانه عروس هیچ خبری نیست  
390. خانه دوستان بروب و در دشمنان را مکوب  
391. خانه قاضی گردو بسیاره شماره هم داره  
392. خانه کلیمی نرفتم وقتی هم رفتم شنبه رفتم  
393. خانهنشینی بیبی از بیچادریست  
394. خانه همسایه آش میپزند بمن چه؟  
395. خدا به آدم گدا، نه عزا بده نه عروسی  
396. خدا برف را به اندازه بام میدهد  
397. خدا جامه میدهد کو اندام؟ نان میدهد کو دندان؟  
398. خدا خر را شناخت، شاخش نداد  
399. خدا داده بما مالی، یک خر مانده سه تا نالی  
400. خدا دیر گیره، اما سخت گیره  
401. خدا را بنده نیست  
402. خدا روزی رسان است، اما اِهنی هم میخواد  
403. خدا سرما را بقدر بالا پوش میدهد  
404. خدا شاه دیواری خراب کنه که این چاله ها پر بشه  
405. خدا گر ببندد ز حکمت دری — ز رحمت گشاید در دیگری  
406. خدا میان دانه گندم خط گذاشته  
407. خدا میخواهد بار را بمنزل برساند من نه، یک خر دیگه  
408. خدا نجار نیست اما در و تخته رو خوب بهم میندازه  
409. خدا وقتی بخواد بده، نمیپرسه تو کی هستی؟  
410. خدا وقتیها میدهد، ورور جماران هم، ها میدهد  
411. خدا همه چیز را به یک بنده نمیدهد  
412. خدا همونقدر که بنده بد داره، بنده خوب هم داره  
413. خدایا آنکه را عقل دادی چه ندادی و آنکه را عقل ندادی چه دادی؟ "خواجه عبدالله انصاری"  
414. خدا یه عقل زیاد بتو بده یه پول زیاد بمن  
415. خر، آخور خود را گم نمیکند  
416. خراب بشه باغی که کلیدش چوب مو باشه  
417. خر، ار جل ز اطلس بپوشد خر است  
418. خر است و یک کیله جو  
419. خر از لگد خر ناراحت نمیشود  
420. خر باربر، به که شیر مردم در  
421. خر به بوسه و پیغام آب نمیخورد  
422. خربزه شیرین مال شغاله!  
423. خربزه که خوردی باید پای لرزش هم بشینی  
424. خربزه میخواهی یا هندوانه: هر دو دانه  
425. خربیارو باقلا بار کن  
426. خر، پایش یک بار به چاله میرود  
427. خرج که از کیسه مهمان بود - حاتم طایی شدن آسان بود  
428. خر چه داند قیمت نقل و نبات؟  
429. خر خالی یرقه میرود  
430. خر، خسته - صاحب خر، ناراضی  
431. خر خفته جو نمیخورد  
432. خر دیزه است، به مرگ خودش راضی است تا ضرر بصاحبش بزند  
433. خر را با آخور میخورد، مرده را با گور  
434. خر را جایی میبندند که صاحب خر راضی باشه  
435. خر را که به عروسی میبرند، برای خوشی نیست برای آبکشی است  
436. خر را گم کرده پی نعلش میگردد!  
437. خر، رو به طویله تند میرود  
438. خرس، تخم میکند یا بچه؟ از این دم بریده هر چی بگی برمیآید  
439. خرس در کوه، بو علی سیناست  
440. خرس شکار نکرده رو پوستشو نفروش  
441. خر سواری را حساب نمیکند  
442. خر، سی شاهی، پالون دو زار  
443. خر کریم را نعل کردن!  
444. خر که جو دید، کاه نمیخورد  
445. خر، که علف دید گردن دراز میکند  
446. خر گچکش روز جمعه از کوه سنگ میآورد  
447. خر لخت را پالانشو بر نمیدارند  
448. خر ما از کرگی دم نداشت  
449. خر ناخنکی صاحب سلیقه میشود  
450. خروار نمکه، مثقال هم نمکه  
451. خر وامانده معطل چشه  
452. خروسی را که شغال صبح میبرد بگذار سر شب ببره!  
453. خر، همان خر است پالانش عوض شده  
454. خریت ارث نیست بهره خداداده است  
455. خری که از خری وابماند باید یال و دمشو برید  
456. خوشبخت آنکه خورد و کِشت، بدبخت آنکه مرد و هِشت  
457. خواب پاسبان، چراغ دزد!  
458. خنده کردن دل خوش میخواهد و گریه کردن سر و چشم  
459. خواهر شوهر، عقرب زیر فرشه  
460. خواست زیر ابروشو برداره، چشماشو کور کرد  
461. خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو  
462. خوبی لر به آنست که هر چه شب گوید روزنه انست  
463. خودتو خسته ببین، رفیقتو مرده  
464. خودشو نمیتونه نگهداره چطور منو نگهمیداره؟  
465. خودگویی و خودخندی، عجب مرد هنرمندی  
466. خودم کردم که لعنت بر خودم باد  
467. خوردن خوبی دارد، پس دادن بدی  
468. خوشا بحال کسانی که مردند و آواز ترا نشنیدند  
469. خوشا چاهی که آب از خود بر آرد  
470. خوش بود گر محک تجربه آید بمیان — تا سیه روی شود هر که در او غش باشد  
471. خوش زبان باش در امان باش  
472. خولی بکفم به که کلنگی بهوا  
473. یک ده آباد به از صد شهر خراب  
474. خونسار است و یک خرس  
475. خیر در خانه صاحبش را میشناسد  
476. خیک بزرگ، روغنش خوب نمیشود  

477. خرما از گرگی هم نداشت (بدشانس بودن)  
478. خانه به دوش (بیخانه بودن)  
479. خرتب میکند (در تابستان لباس گرم پوشیدن)  
480. خر بیار و باقالی بار کن (آشوب بر سر موضوعی)  
481. خدا از دهنت بشنوه (کاش گفته تو محقق شود)  
482. خواب زن چپ میزند (تعبیر خواب وارونه)  
483. خود را به موش مردگی زدن (ضعف در انجام کار)  
484. خوردن برای زیستن است نه زیستن برای خوردن  
485. خران و گاوان کار بردار به ز آدمیان مردمآزار  
486. خر که کمتر بارش کنند، بهتر راه میرود  
487. خواب نوشین بامداد در جمیل میل باز دارد سپاه از سبیل  
488. خاموشی به که جواب سخت  

-

د

489. دادن بدیوانگی گرفتن بعاقلی  
490. دارندگیست و برازندگی  
491. داری طرب کن، نداری طلب کن  
492. داشتم داشتم حساب نیست، دارم دارم حسابه  
493. دانا داند و پرسد نادان نداند و نپرسد  
494. دانا گوشت میخورد نادان چغندر  
495. دانه فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه — هر دو جانسوز است اما این کجا و آن کجا  
496. دایه از مادر مهربانتر را باید پستن برید  
497. دختر، تخم تر تیزک است  
498. دختر تنبل، مادر کدبانو را دوست داره  
499. دخترمیخواهی ماماش را بین — کرباس میخواهی پهناش را ببین  
500. دختر همسایه هر چه چلتر برای ما بهتر  
501. دختری که مادرش تعریف بکنه برای آقا دائیش خوبه  
502. درازی شاه خانم به پهنای ماه خانم در  
503. در بیابان گرسنه را شلغم پخته به ز نقره خام  
504. در بیابان لنگه کفش، نعمت خداست  
505. در پس هر گریه آخر خندهایست  
506. در جنگ، حلوا تقسیم نمیکنند  
507. در جوانی مستی، در پیری سستی، پس کی خدا پرستی؟  
508. در جهان هر کس که داره نان مفت، میتواند حرفهای خوب گفت  
509. در جهنم عقربی هست که از دستش به مار غاشیه پناه میبرند  
510. در جیبش را تار عنکبوت گرفته است  
511. در چهل سالگی طنبور میآموزد در گور استاد خواهد شد  
512. در حوضی که ماهی نیست، قورباغه سپهسالاره!  
513. در خانه ات را ببند همسایه تو دزد نکن!  
514. در خانه اگر کس است یکحرف بس است  
515. در خانه بیعارهها نقاره میزنند  
516. در خانه مور، شبنمی طوفانست  
517. در خانه هر چه، مهمان هر که  
518. درخت اگر متحرک شدی ز جای بجای — نه جور اره کشیدی نه جفای تبر  
519. درخت پر بار، سنگ میخوره  
520. درخت کاهلی بارش گرسنگی است  
521. درخت کج جز بآتش راست نمیشه! (از گلستان سعدی)  
522. درخت گردکان باین بلندی — درخت خربزه الله اکبر  
523. درخت هر چه بارش بیشتر بشه، سرش پائینتر میاد  
524. درد دل خودم کم بود، اینهم قرقر همسایه  
525. درد، کوه کوه میاد، مومو میره!  
526. در دروازه را میشه بست، اما در دهن مردم و نمیشه بست  
527. در دنیا همیشه بیک پاشنه نمیچرخه  
528. در دنیا یه خوبی میمونه یه بدی  
529. در دیزی وازه، حیای گربه کجا رفته  
530. در زمستان، الو، به از پلوه  
531. در زمستان یه جل بهتر از یه دسته گله  
532. درزی در کوزه افتاد  
533. در زیر این گنبد آبنوسی، یکجا عزاست یکجا عروسی  
534. درس ادیب اگر بود زمزمه محبتی — جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را  
535. در شهر کورها یه چشمی پادشاست  
536. در شهر نی سواران باید سوار نی شد  
537. در عفو لذتیست که در انتقام نیست  
538. در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست!  
539. در کف شیر نر خونخوارهای — غیر از تسلیم و رضا کو چارهای؟  
540. در مجلس خود راه مده همچو منی را — کافسرده دل افسرده کند انجمنی را  
541. درم داران عالم را کرم نیست — کریمان را بدست اندر درم نیست  
542. در مسجده، نه کند نیست نه سوزوندنی  
543. در نمک ریختن توی دیگ باید به مرد پشت کرد  
544. درویش از ده رانده، ادعای کدخدائی کند  
545. درویش مومیائی، هی میگی و نمیائی  
546. درویش را گفتند: در دکانتو ببند دهنشو هم گذاشت  
547. در، همیشه بیک پاشنه نمیگرده  
548. در هفت آسمان یک ستاره نداره  
549. دزد، آب گرون میخوره!  
550. دزد بازار آشفته میخواهد!  
551. دزد باش و مرد باش! 
552. دزد به یک راه میرود، صاحب مال به هزار راه!  
553. دزد حاضر و بز حاضر!  
554. دزد ناشی به کاهدون میزنه!  
555. دزدی آنهم شلغم؟  
556. دزدی که نسیم را بدزدد دزد است!  
557. دست بالای دست بسیار است  
558. دست به دنبک هر کی بزنی صدا میده  
559. دست بریده قدر دست بریده را میدونه  
560. دست بشکند در آستین، سر بشکند در کلاه  
561. دست بیچاره چون بجان نرسد — چاره جز پیرهن دریدن نیست  
562. دست بی هنر کفچه گدئیست  
563. دست پشت سر نداره  
564. دست پیش را گرفته که پس نیفته  
565. دستت چربه، بمال سرت  
566. دستت چو نمیرسد به خانم — دریاب کنیز مطبخی را  
567. دستت چو نمیرسد به کوکو، خشکه پلو را فرو کو  
568. دست تنگی بدتر از دلتنگی است  
569. دست خالی برای تو سر زدن خوبه  
570. دست در کاسه و مشت در پیشانی  
571. دست، دست را میشناسه  
572. دست دکاندار تلخ است  
573. دست راست را از چپ نمیشناسه  
574. دستش به خر نمیرسه پالان خر را بر میدارد  
575. دستش به دم گاو بند شده  
576. دستش به عرب و عجم بند شده است  
577. دستش بدهنش میرسه  
578. دستش در کیسه خلیفه است  
579. دستش را به کمرش گرفته که از بیگی نیفته  
580. دستش شیره ایست یا دستش چسبناک است  
581. دستش را توی حنا گذاشت  
582. دست شکسته بکار میره، دل شکسته بکار نمیره  
583. دست شکسته وبال گردنه  
584. دستش نمک نداره  
585. دست کار دل و نمیکنه و دل کار دست و نمیکنه  
586. دستش کجه  
587. دست که به چوب بردی گربه دزده حساب کار خودشو میکنه!  
588. دست که بسیار شد برکت کم میشود  
589. دست ما کوتاه و خرما بر نخیل  
590. دست ننت درد نکنه  
591. دست و روت را بشور منم بخور  
592. دست و رویش را با آب مرده شور خانه شسته است  
593. دستی را که حاکم ببره خون نداره یا دیه نداره  
594. دستی را که نمیتوان برید باید بوسید  
595. دستی را که از من برید، خواه سگ بخورد خواه گربه  
596. دشمنان در زندن با هم دوست شوند  
597. دشمن دانا بلندت میکند — بر زمینت میزند نادان دوست  
598. دشمن دانا که غم جان بود — بهتر از دوست که نادان بود  
599. دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد  
600. دعا خانه صاحبش را میشناسد  
601. دعا کن "الف" بمیره یا دعا کن بابات بمیره  
602. دعوا سر لحاف ملا نصرالدین بود  
603. دلاکها که بیکار میشوند سر هم را میتراشند  
604. دل بیغم در این عالم نباشد — اگر باشد بنی آدم نباشد  
605. دل سفره نیست که آدم پیش هر کس باز کنه  
606. دلش درو طاقچه نداره  
607. دلم خوشه زن بگم اگر چه کمتر از سگم  
608. دلو همیشه از چاه درست در نمیاد  
609. دماغش را بگیری جانش در میاد  
610. دم خروس از جیبش پیداست  
611. دمش را توی خمره زده است  
612. دندن اسب پیشکشی را نمیشمارند  
613. دنده را شتر شکست، تاوانش را خر داد  
614. دنیا پس از مرگ ما، چه دریا چه سراب  
615. دنیا دمش درازه  
616. دنیا جای آزمایش است، نه جای آسایش  
617. دنیا، دار مکافاته  
618. دنیا را آب ببره او راخواب میبره  
619. دنیا را هر طور بگیری میگذره  
620. دنیایش مثل آخرت یزیده  
621. دنیا محل گذره  
622. دو تا در را پهلوی هم میگذارند برای اینست که به درد هم برسند  
623. دو خروس بچه از یک مرغ پیدا میشوند، یکی ترکی میخونه یکی فارسی  
624. دود از کنده بلند میشه!  
625. دود، روزنه خودشو پیدا میکنه  
626. دو دستماله میرقصه  
627. دور اول و بد مستی؟  
628. دور دور میرزا جلاله، یک زن به دو شوهر حلاله  
629. دوری و دوستی  
630. دوست آنست که بگریاند. دشمن آنست که بخنداند  
631. دوست همه کس، دوست هیچکس نیست  
632. دوستی بدوستی در، جو بیار زرد آلو ببر  
633. دوستی دوستی از سرت میکنند پوستی؟  
634. دو صد گفته چو نیم کردار نیست  
635. دو صد من استخوان باید که صدمن بار بردارد  
636. دوغ در خانه ترش است  
637. دوغ و دوشاب در نظرش یکیست  
638. دو قرت و نیمش باقیه  
639. دو قرص نان اگر از گندم است و گر از جو — دوتای جامه اگر کهنه است و گر از نو  
640. هزار مرتبه بهتر بنزد ابن یمین — زفرمملکت کیقباد و کیخسرو  
641. ده انگشت را خدا برابر نیافریده  
642. ده، برای کدخدا خوبه و برادرش  
643. ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند  
644. دهنش آستر داره  
645. دهنش چاک و بست نداره  
646. دهن مردم را نمیشود بست  
647. دهنه جیبش را تار عنکبوت گرفته  
648. دیده میبینه، دل میخواد  
649. دیر آمده زود میخواد بره  
650. دیر زائیده زود میخواد بزرگ کنه  
651. دیشب همه شب کمچه زدی کو حلوا؟  
652. دیگ به دیگ میگه روت سیاه، سه پایه میگه صل علی  
653. دیگران کاشتند ما خوردیم، ما میکاریم دیگران بخورند  
654. دیگ ملا نصرالدین است  
655. دیوار حاشا بلنده  
656. دیوار موش داره، موش هم گوش داره  
657. دیوانه چو دیوانه به بیند خوشش آید  

658. در ناامیدی بسی امید است — پایان شب سیه سپید است  
659. دل به دریا زدن (ریسک کردن)  
660. دل به دل راه داره (کاری را عیناً انجام دادن)  
661. دودو تا چهار تا (چیزی که واضح است)  
662. دشمن دانا به از دوست نادان  
663. دروغی مصلحتآمیز به که داشتی فتنهانگیز  
664. دوست مشمار آنکه در نعمت زند لاف یاری و برادرخواندگی  

-

ذ

665. ذات نایافته از هستی بخش — کی تواند که شود هستی بخش؟! "جامی"  
666. ذره ذره کاندرین ارض و سماست — جنس خود را همچو کاه و کهرباست. "مولوی"  
667. ذره ذره جمع گردد وانگهی دریا شود.  

-

ر

668. راستی هیبت اللهی یا میخواهی منو بترسونی؟  
669. راه دزد زده تا چهل روز امنه (تکراری)  
670. راه دویده، کفش دریده  
671. رحمت بکفن دزد اولی!  
672. رخت دو جاری را در یک طشت نمیشه شست  
673. رستم است و یکدست اسلحه  
674. رستم در حمام است  
675. رستم صولت و افندی پیزی  
676. رسیده بود بلایی ولی به خیر گذشت. "نریخت درد می و محتسب دیر گذشت..." "آصفی هروی"  
677. رطب خورده منع رطب چون کند؟  
678. رفت زیر ابروش را برداره چشمش را هم کور کرد  
679. رفت به نان برسه بجان رسید  
680. رفتم ثواب کنم کباب شدم  
681. رفتم خونه خاله دلم واشه، خاله خسبید دلم پوسید  
682. رفتم شهر کورها، دیدم همه کور، منهم کور  
683. رقاصه نمیتونست برقصه میگفت زمین کجه  
684. رند را بند و قحبه را پند سود نکند  
685. رنگم ببین و حالمو نپرس  
686. روبرو خاله و پشت سر چاله!  
687. روده بزرگه روده کوچیکه رو داره میخوره!  
688. روز از نو، روزی از نو!  
689. روزگار آئینه را محتاج خاکستر کند!  
690. روزگار است اینکه گه عزت دهد و گه خوار دارد — چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد  
691. روزه خوردنشو دیدم، ولی نماز کردنش را ندیده ام  
692. روزی به قدمه  
693. روزی گریه دست زن شلخته است  
694. روضه خوان پشمه چال است  
695. روغن چراغ ریخته وقف امامزاده  
696. روغن روی روغن میره، بلغور، خشک میمونه  
697. رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز — تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی. "عبید زاکانی"  
698. روی گدا سیاهه ولی کیسه اش پره  
699. ریسمان سوخت و کجیش بیرون نرفت  
700. ریش و قیچی هر دو در دست شماست!  
701. ریگ تو کفششه (منظور داشتن از کاری)  
702. روکه نیست سنگ پای قزوینه (پررو بودن)  
703. راه باز است و جاده دراز (کسی برای رفتن مانع نمیشود)  
704. رنگش مثل گچ سفید شد (منظور کسی است که از چیزی ترسیده و رنگش پریده باشد)  
705. رفتن و نشستن به که دویدن و گسستن (آرامش)  
706. روده تنگ به یک نان تهی پر گردد نعمت روی زمین پر نکند و بهره ننگ  
707. رگ خواب کسی را به دست آورن  
708. ریش در دست دیگران داشتن  
709. ریش به فاضل انداختن گرسنه باشد  
710. رفت که ریش در بیاورد، سبیلش را هم باخت (خواست وضع بهتری پیدا کند، آنچه داشت از دست داد)  

-

ز

711. ز آب خرد، ماهی خرد خیزد — نهنگ آن به که از دریا گریزد!  
712. زاغم زد و زو غم زد، پس مانده کلاغ کورم زد  
713. زبان بریده بکنجی نشسته صم بکم — به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم. "سعدی"  
714. زبان خر را خلج میدونه  
715. زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون میآورد  
716. زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد — بهوش باش که سر در سر زبان نکنی  
717. زبان گوشت است بهر طرف که بچرخانی میچرخه  
718. زخم زبان از زخم شمشیر بدتره  
719. زدی ضربتی ضربتی نوش کن  
720. زرد آلو را میخورند برای هستهاش  
721. زرنگی زیاد فقر میآره  
722. زرنگی زیاد مایه جوانمرگیست  
723. ز عشق تا بصبوری هزار فرسنگ است! "دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است؟" "سعدی"  
724. زعفران که زیاد شد بخورد خر میدهند  
725. زکوة تخم مرغ یک دانه پنبه دونه است  
726. زمانه ایست که هر کس بخود گرفتار است! "تو هم در آینه حیران حسن خویشی..." "آصفی هروی"  
727. زمانه با تو نسازد، تو با زمانه بساز  
728. زمستان رفت و رو سیاهی به زغال موند  
729. زن آبستن گل میخوره اما گل داغستان  
730. زن ازغازه سرخ رو شود و مرد از غزا  
731. زن بد را اگر در شیشه هم بکنند کار خودشو میکنه  
732. زن بلاست، اما الهی هیچ خانهای بی بلا نباشه  
733. زن بیوه را میوهاش میخواهند  
734. زن تا نزائیده دلبره، وقتیکه زائید مادره  
735. زن جوان را تیری به پهلو نشیند به که پیری  
736. زن راضی، مرد راضی، گور پدر قاضی  
737. زن سلیطه سگ بی قلاده است  
738. زن که رسید به بیست، باید بحالش گریست  
739. زنگوله پای تابوت  
740. زن نجیب گرفتن آسونه، ولی نگهداریش مشکله  
741. زن و شوهر جنگ کنند، ابلهان باور کنند  
742. زنی که جهاز نداره، اینهمه ناز نداره  
743. زورش بخر نمیرسه پالون خر را بر میداره  
744. زور داری، حرفت پیشه  
745. زور دار پول نمیخواد، بی زور هم پول نمیخواد  
746. زهر طرف که کشته شود اسلام است  
747. زیر اندزش زمین است و رواندازش آسمون  
748. زیر پای کسی پوست خربزه گذاشتن  
749. زیر دمش سست است  
750. زیر دیگ اتش است و زیر آدم آدم  
751. زیر سرش بلنده  
752. زیر شالش قرصه  
753. زیر کاسه نیم کاسه ایست  
754. زیره به کرمان میبره!  
755. ز تعارف کم کن و بر مبلغ افزا (هنگامی گفته میشود که تعارف بیفایده و باعث رنجش دیگران میشود)  
756. زدیم و نگرفت (کسی که خود را به خطر بیاندازد و نتیجهای نداشته باشد)  
757. زبانم مو در آورد (وقتی که کسی زیاد توضیح دهد و نتیجه نداشته باشد)  
758. زیر آب کسی را زدن (کسی را نزد دیگری بیاعتبار کردن)  
759. زیر کاسه، نیم کاسه است (یعنی فریب و حقه ای در کار است)  
760. زن به در سرای مرد نکو هم درین عالم است دوزخ او  
761. زاهد که درم گرفت و دینار - زاهدتر از آن کسی به است آر (شعری از گلستان سعدی)  
762. زیر رنج بود گنجهای پنهانی  

-

س

763. سال به دوازده ماه ما می‌بینیم یک‌دفعه هم تو ببین  
764. سال به سال دریغ از پارسال  
765. سال‌ها می‌گذره تا شنبه به نوروز بیفته  
766. سالی که نکوست از بهارش پیداست  
767. سبوی خالی را به سبوی پر مزن  
768. سبوی نو آب خنک دارد  
769. سبیلش آویزان شد  
770. سبیلش را باید چرب کرد  
771. سپلشت آید و زن زاید و مهمان عزیزت برسد  
772. سخن خود تو کجا شنیدی، اونجا که حرف مردمو شنیدی  
773. سر بریده سخن نگوید  
774. سر بزرگ بلای بزرگ داره  
775. سر بشکنه در کلاه، دست بشکنه در آستین  
776. سر بی‌صاحب می‌تراشه  
777. سر بی‌گناه، پای دار می‌ره اما بالای دار نمی‌ره  
778. سر پیری و معرکه‌گیری  
779. سر تراشی را از سر کچل ما می‌خواد یاد بگیره  
780. سر حلیم روغن می‌رود  
781. سر خر باش، صاحب زر باش  
782. سر را با پنبه می‌برد  
783. سر را قمی می‌شکنه تاوانش را کاشی می‌ده  
784. سر زلف تو نباشد سر زلف دگری  
785. سرش از خودش نیست  
786. سرش به تنش زیادی می‌کنه  
787. سرش به کلاش می‌ارزه  
788. سرش بوی قرمه‌سبزی می‌ده  
789. سرش توی حسابه  
790. سرش توی لاک خودشه  
791. سرش جنگه اما دلش تنگه  
792. سرش را پیراهن هم نمی‌دونه  
793. سر قبری گریه کن که مرده توش باشه  
794. سر قبرم کثافت نکن از فاتحه خواندنت گذشتم  
795. سر کچل را سنگی و دیوانه را دنگی  
796. سر کچل و عرقچین  
797. سرکه مفت از عسل شیرین‌تره  
798. سرکه نقد بهتر از حلوای نسیه است  
799. سرکه نه در راه عزیزان بود - بار گرانیست کشیدن بدوش! "سعدی"  
800. سر گاو توی خمره گیر کرده  
801. سر گنجشکی خورده  
802. سر گنده زیر لحافه  
803. سرم را می‌شکنه نخودچی جیبم می‌کنه  
804. سرم را سرسری متراش ای استاد سلمانی - که ما هم در دیار خود سری داریم و سامانی  
805. سرنا را از سر گشادش می‌زنه  
806. سرناچی کم بود یکی هم از غوغا اومد  
807. سری که درد می‌کند دستمال نمی‌بندند  
808. سری که عشق ندارد کدوی بی‌بار است  
809. سزای گرانفروش نخریدنه  
810. سسک هفت تا بچه می‌آره یکیش بلبله  
811. سفره بی‌نان جله، کوزه بی‌آب گله  
812. سفره نیفتاده (نینداخته) بوی مشک می‌ده  
813. سفره نیفتاده یک عیب داره! سفره افتاده هزار عیب  
814. سفید سفید صد تومن، سرخ و سفید سیصد تومن، حالا که رسید به سبزه هر چی بگی می‌ارزه  
815. سقش سیاه است  
816. سگ بادمش زیر پاشو جارو می‌کنه  
817. سگ باش، کوچک خونه نباش  
818. سگ پاچه صاحبش را نمی‌گیره  
819. سگ، پدر نداشت سراغ حاج عموشو می‌گرفت  
820. سگ چیه که پشمش باشه  
821. سگ در حضور به از برادر دور  
822. سگ در خانه صاحبش شیره  
823. سگ داد و سگ توله گرفت  
824. سگ دستش نمی‌شه داد که اخته کنه  
825. سگ را که چاق کنند هار می‌شه  
826. سگ زرد برادر شغاله  
827. سگست آنکه با سگ رود در جوال  
828. سگ سفید ضرر پنبه‌فروشه  
829. سگ سیر دنبال کسی نمی‌ره  
830. سگش بهتر از خودشه  
831. سگ که چاق سد گوشتش خوراکی نمی‌شه  
832. سگ گر و قلاده زر؟  
833. سگ ماده در لانه، شیر است  
834. سگ نازی آباده، نه خودی می‌شناسه نه غریبه  
835. سگ نمک‌شناس به از آدم ناسپاس  
836. سگی به بامی جسته گردش به ما نشسه  
837. سگی که برای خودش پشم نمی‌کند برای دیگران کشک نخواهد کرد  
838. سگی که پارس کنه، نمی‌گیره  
839. سلام روستائی بی‌طمع نیست  
840. سنده را انبر دم دماغش نمی‌شه برد  
841. سنگ به در بسته می‌خوره  
842. سنگ بزرگ علامت نزدنه  
843. سنگ بنداز بغلت واشه  
844. سنگ خاله قورباغه را گرو می‌کشه  
845. سنگ کوچک سر بزرگ را می‌شکنه  
846. سنگ مفت، گنجشک مفت  
847. سنگی را که نتوان برداشت باید بوسد و گذاشت  
848. سواره از پیاده خبر نداره، سیر از گرسنه  
849. سودا، به رضا، خویشی به خوشی  
850. سودا چنان خوشست که یک‌جا کند کسی! "دنیا و آخرت به نگاهی فروختیم" "قصاب کاشانی"  
851. سودا گر پنیر از شیشه می‌خوره  
852. سودای نقد بوی مشک می‌ده  
853. سوراخ دعا را گم کرده  
854. سوزن، همه را می‌پوشونه اما خودش لخته  
855. سوسکه از دیوار بالا می‌رفت مادرش می‌گفت: قربون دست و پای بلوریت  
856. سهره (سیره) رنگ کرده را جای بلبل می‌فروشه  
857. سیب سرخ برای دست چلاق خوبه؟  
858. سیب مرا خوردی تا قیامت ابریشم پس بده  
859. سیبی که بالا می‌ره تا پائین بیاد هزار چرخ می‌خوره  
860. سیبی که سهیلش نزند رنگ ندارد! "تعلیم معلم به کسی ننگ ندارد"  
861. سیلی نقد به از حلوای نسیه!  
862. سری که درد می‌کند دستمال نمی‌بندند: وقتی احتیاج به کاری نیست دنبال کار اضافی نرو  
863. سیب دو نیمه: کنایه از شباهت  
864. سرش به تنش زیادی کرده است: از جانش سیر شده است  
865. سکوت نشانه‌ی رضایت است: وقتی کسی ساکت است رضایتش را نشان می‌دهد  
866. سرش به تنش می‌ارزد: ارزش احترام گذاشتن را دارد  
867. سگ زرد برادر شغال است: یعنی در یک جنسند  
868. بسیلش را چرب کردن: یعنی به کسی رشوه دادن  
869. سر پیری و معرکه‌گیری: در مورد کسانی است که زمان پیری کار جوانان را انجام می‌دهند  
870. سالی که نکوست از بهارش پیداست: مواقعی گفته می‌شود که کاری بر وفق مراد باشد  
871. سیر به پیاز می‌گه پیف پیف چقدر بو می‌دی: کنایه به کسی است که خود پر از عیب و اشکال است ولی عیب کوچک دیگران را بزرگ جلوه دهد  
872. سه چیز پایداری نماند مال بی‌تجارت و علم بی‌بحث و ملک بی‌سیاست: سه چیز استوار نمی‌ماند مال که خرید و فروش شود و علمی که مشورت در آن نباشد و پادشاه بی‌سیاست  
873. سخن را سر است ای خردمند و بن می‌آور سخن در میان سخن: ارزش سخن  
874. سخنران پرورده‌ی پیرکهن بیندیشد آنکه بگوید سخن  
875. سخی دوست خداست: سخاوتمند و بخشنده دوست خداست  
876. ستاره‌ی سهیل است!  

-

ش

877. شتر در خواب بیند پنبه‌دانه؟: کنایه از آدمی است که آرزوهای دور و درازی دارد.  
878. شنیدن کی بود مانند دیدن: هرگاه با چشم خودت ندیدی شایعات را باور نکن.  
879. شتر با بارش گم می‌شه: وقتی چیزی با ظرفش گم می‌شود.  
880. شتر سواری دولا دولا نمی‌شود: کار را باید با آگاهی انجام داد.  
881. شاهنامه آخرش خوش است: همیشه در اول کار نباید قضاوت کرد.  
882. شتری که در خانه‌ی همه را می‌زند: چیزی که برای همه است.  
883. شمر، جلودارش نمی‌شه: یعنی بسیار آدم شروری است.  
884. شنیدم گوسفند را بزرگی رها نیندازدهان و دست گرگی.  
885. شبانگه کاردبر حلقش بمالید روان گوسفند از وی نبالید.  
886. شیطان با مخلصان بر نمی‌آید و سلطان با مفسدان: شیطان با آدم‌های یک‌رنگ کاری ندارد.  
887. شوی زن زشت‌روی و نابینا به: شوهر زن زشت باشد بهتر است.  
888. شام و ناهار هیچ چیز، آفتاب به لگن هفت دست: خوراکی هیچ، اسباب و ظروف و سفره بیار – اصل هیچ و فروع بسیار.  

--

ص

889. صابونش به جامه ما خورده  
890. صبر کوتاه خدا سی ساله  
891. صداش صبح در میاد  
892. صد پتک زرگر، یک پتک آهنگر  
893. صد تا گنجشک با زاق و زوقش نیم منه  
894. صد تا چاقو بسازه، یکیش دسته نداره  
895. صد تومن میدم که بچه‌ام یک شب بیرون نخوابه وقتی خوابید، چه یک شب چه هزار شب  
896. صد رحمت به کفن دزد اولی  
897. صد سال گدائی می‌کنه هنوز شب جمعه را نمی‌دونه  
898. صد سر را کلاه است و صد کور را عصا  
899. صد من پرقو یک مشت نیست  
900. صد من گوشت شکار به یک چس تازی نمی‌ارزه  
901. صد موش را یک گربه کافیه  
902. صفراش به یک لیمو می‌شکنه  
903. صنار جیگرک سفره قلمگار نمی‌خواد  
904. صنار می‌گیرم سگ اخته می‌کنم، یه عباسی می‌دم غسل می‌کنم!  
905. صابوش به جامه‌ی کسی خوردن: یعنی ضرر و زیان به او هم رسیده  
906. صد تا چاقو بسازه، یکیش دسته نداره: یعنی هیچ‌وقت به حرفش اعتماد نکن  
907. صورتش را با سیلی سرخ نگاه می‌دارد: کنایه از کسی که همیشه ظاهرش را حفظ می‌کند  
908. صبر، کلید کارهاست: یعنی عجله کردن در کارها اصلاً جایز نیست  
909. صیاد بی‌روزی در دجله نگیرد و ماهی بی‌اجل بر خشک نمیرد: روزی  
910. صبر ایوب  
911. صلاح مملکت خویش خسروان دانند  
912. صاحب دلی به مدرسه آمد ز خانقاه شکست عهد صحبت اهل طریق را: پیمان‌شکنی  
913. صدا از ته چاه بر آمدن  
914. صلح دشمن چو جنگ دوست بود  

-

ض

915. ضرب خورده جراحه  
916. ضرر را از هر جا جلوشو بگیری منفعته  
917. ضامن روزی بود روزی رسان  
918. ضرر بموقع بهتر از منفعت بیموقعه  
919. ضرر کار کن، کار نکردنه!  
920. ضرر تلخه: یعنی ضرر و زیان حتی اگر خیلی کم هم باشد با این حال ناراحت‌کننده است  
921. ضرب، ضرب اول: در مبارزه آن کسی برنده است که ضربه اول را زده باشد  
922. ضعیفی که با قوی دلاور کند یاد دشمن است در هلاک خویش: هرکس باید به توان خودش کاری را انجام دهد  

-

ط

923. طاس اگر نیک نشیند همه کس نراد است  
924. طالع اگر داری برو دمر بخواب  
925. طاووس را به نقش و نگاری که هست خلق - تحسین کنند و او خجل از پای زشت خویش! "سعدی"  
926. طبل تو خالیست  
927. طبیب بی‌مروت، خلق را رنجور می‌خواهد  
928. طشت طلا رو سرت بگیر و برو  
929. طعمه هر مرغکی انجیر نیست  
930. طمع آرد به مردان رنگ زردی  
931. طمع پیشه را رنگ و رو زرده  
932. طمع را نباید که چندان کنی - که صاحب کرم را پشیمان کنی  
933. طمع زیاد مایه جونم مرگی (جوانمرگی) است  
934. طمعش از کرم مرتضی علی بیشتره!  
935. طاقتم طاق شد: بیش از این تحمل ندارم، صبرم تمام شده است  
936. طوطی‌وار یاد گرفتن: یعنی بدون این که معنی‌اش را بداند این حرف را زده است  
937. طبل توخالیست: فقط داد و فریاد می‌زند و گرنه چیزی بارش نیست  
938. طاووس را به نقش و نگاری که هست خلق تحسین کنند: و او خجل از پای زشت خویش  
939. طلب کردم ز دانایی بکی پند مرا فرمود با نادان مپیوند  
940. طمع را سه حرف است هر سه تهی  
941. طبالی به که بطالی  

-

ع

942. عاشقان را همه گر آب برد - خوبرویان همه را خواب برد. "ایرج میرزا"  
943. عاشق بی‌پول باید شبدر بچینه  
944. عاشقم پول ندارم کوزه بده آب بیارم  
945. عاشقی پیداست از زاری دل - نیست بیماری چو بیماری دل. "مولوی"  
946. عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد! "حافظ"  
947. عاشقی کار سری نیست که بر بالین است! "سعدی"  
948. عاقبت جوینده یابنده بود! "مولوی"  
949. عاقبت گرگ‌زاده گرگ شود - گر چه با آدمی بزرگ شود. "سعدی"  
950. عاقل بکنار آب تا پل می‌جست - دیوانه پا برهنه از آب گذشت  
951. عاقل گوشت می‌خوره، بی‌عقل بادمجان  
952. عالم بی‌عمل، زنبور بی‌عسله  
953. عالم شدن چه آسون، آدم شدن چه مشکل  
954. عالم ناپرهیزکار، کوریست مشعله‌دار  
955. عبادت بجز خدمت خلق نیست - به تسبیح و سجاده و دلق نیست! "سعدی"  
956. عجب کشگی سابیدیم که همش دوغ پتی بود  
957. عجله، کار شیطونه  
958. عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد  
959. عذر بدر از گناه  
960. عروس بی‌جهاز، روزه بی‌نماز، دعای بی‌نیاز، قرمه بی‌پیاز  
961. عروس تعریفی عاقبت شلخته درآمد  
962. عروس که بما رسید شب کوتاه شد  
963. عروس مردنی را گردن مادر شوهر نگذارید  
964. عروس میاد وسمه بکشه نه وصله بکنه  
965. عروس نمی‌تونست برقصه می‌گفت: زمین کجه  
966. عروس را که مادرش تعریف کنه برای آقا دائیش خوبه  
967. عروس که مادر شوهر نداره اهل محل مادر شوهرشند  
968. عزیز کرده خدا را نمی‌شه ذلیل کرد  
969. عزیز پدر و مادر  
970. عسس بیا منو بگیر  
971. عسل در باغ هست و غوره هم هست  
972. عسل نیستی که انگشتت بزنند  
973. عشق پیری گر بجنبد سر به رسوائی زند  
974. عقد پسر عمو و دختر عمو را در آسمان بسته‌اند  
975. عقلش پاره سنگ برمی‌داره  
976. عقل که نیست جون در عذابه  
977. عقل مردم به چشمشونه  
978. عقل و گهش قاطی شده  
979. علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد. "‌... دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست" "سعدی"  
980. علاج بکن کز دلم خون نیاید. "سرشک از رخم پاک کردن چه حاصل..." "میر والهی"  
981. علف بدهان بزی باید شیرین بیاد  
982. عیدت را اینجا کردی نوروزت را برو جای دیگه!  
983. عاقبت جوینده یابنده بود: کسی که تلاش می‌کند به مقصودش می‌رسد  
984. عقل اون پاره سنگ برمی‌داره: عقل ندارد. (تکرار 975)  
985. عجله کار شیطونه: عجله کار درستی نیست(تکراری)  
986. عاقبت حق به حقدار رسید: همیشه در سرانجام هر کار کسی که حق دارد برنده است  
987. عالم ناپرهیزگار کور شعله‌دارست: عالم ناپرهیزگار  
988. عالم از بهر دین پروردن است نه از بهر دنیا خوردن  
989. عالم بی‌عمل به چه ماند گفت به زنبور بی‌عسل: عالم بی‌عمل  
990. عاقلان را یک اشارت بس بود  
991. عروس تعریفی آخرش شلخته در می‌آید (تکراری) 
992. عطای او را بلقای او بخشیدم: افردای که خیر و شر آنها یکی است  

-

غ

993. غاز می‌چرونه  
994. غربال را جلوی کولی گرفت و گفت: منو چطور می‌بینی؟ گفت: هر طور که تو منو می‌بینی  
995. غلام به مال خواجه نازد و خواجه به هر دو  
996. غلیان بکشیم یا خجالت! "مائیم میان این دو حالت..."  
997. غم مرگ برادر را برادر مرده می‌داند  
998. غوره نشده مویز شده است!  

-

ف

999. فردا که برمن و تو وزد باد مهرگان - آنگه شود پدید که نامرد و مرد کیست؟ "ناصر خسرو"  
1000. فرزند بی‌ادب مثل انگشت ششمه، اگر ببری درد داره، اگر هم نبری زشته  
1001. فرزند عزیز نور دیده - از دبه کسی ضرر ندیده  
1002. فرزند کسی نمی‌کند فرزندی - گر طوق طلا به گردنش بر بندی  
1003. فرزند عزیز دردونه، یا دنگه یا دیوونه  
1004. فرشش زمینه، لحافش آسمون  
1005. فرش، فرش قالی، ظرف، ظرف مس، دین، دین محمد  
1006. فضول را به جهنم بردند گفت: هیزمش تره  
1007. فقیر، در جهنم نشسته است  
1008. فکر نان کن که خربزه آبه (تکراری) 
1009. فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه (تکراری) 
1010. فلک فلک، بهمه دادی منقل، به ما ندادی یک کلک  
1011. فواره چون بلند شود سرنگون شود  
1012. فیل خوابی می‌بیند و فیلبان خوابی  
1013. فیلش یاد هندوستان کرده (تکراری)  
1014. فیل و فنجان  
1015. فیل زنده‌اش صد تومنه، مرده‌شم صد تومنه  
1016. فلانی با شورتش لج بود بهش رید  
1017. فیلش یاد هندوستان کرده: یاد خبری دور افتاده است  
1018. فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه: هیچ‌گاه از ظاهر کسی نمی‌توان قضاوت کرد  
1019. فردا هم روز خداست: یعنی اجبار نیست که همه کارها را امروز بکنید  
1020. فلانی اجاقش کوره: منظور از کسی است که بچه‌دار نمی‌شود  
1021. فرو مایه هزار سنگ بر می‌دارد و طاقت سختی نمی‌آورد: تحمل و طاقت  
1022. فرق است میان آنکه یارش در بر آنکه دو چشم انتظارش بر در: انتظار  
1023. فهم سخن چون نکند مستمع قوت طبع از متلکم بجوی  
1024. فکر نان کن که خربزه آب است: به فکر نان درآوردن باش که خربزه آب است و شکم را سیر می‌کند  

-

ق

1025. قاپ قمار خونه است  
1026. قاتل به پای خود پای دار می‌ره  
1027. قاچ زین را بگیر اسب دوانی پیشکشت  
1028. قاشق سازی کاری نداره، مشت می‌زنی توش گود میشه، دمش را می‌کشی دراز میشه!  
1029. قاشق نداری آش بخوری نونتو کج کن بیل کن!  
1030. قاطر را گفتند: پدرت کیست؟ گفت: اسب آقادائیمه  
1031. قاطر پیش آهنگ آخرش توبره میشه  
1032. قبا سفید قبا سفیده  
1033. قبای بعد از عید برای گل منار خوبه  
1034. قدر زر، زرگر شناسد قدر گوهر، گوهری  
1035. قران کنند حرز و امام مبین کشند! "یاسین کنند ورد و به طاها کشند تیغ..."  
1036. قربون برم خدا رو، یک بام و دو هوا رو، اینور بام گرما را اون ور بام سرمارو  
1037. قربون بند کیفتم، تا پول داری رفیقتم  
1038. قربون سرت آقا ناشی، خرجم با خودم آقام تو باشی  
1039. قربون چشم‌های بادومیت - ننه من بادوم  
1040. قربون چماق دود کشت کاه، بده جوش پیشکشت  
1041. قرض که رسید به صد تومن، هر شب بخور قیمه پلو  
1042. قسم روباه را باور کنم یا دم خروس را؟  
1043. قسم نخور که باور کردم  
1044. قلم، دست دشمنه  
1045. قم بید و قنبید، اون‌هم امسال نبید  
1046. قوم و خویش، گوشت هم را می‌خورند استخوان هم را دور نمی‌اندازند  
1047. قصاص در این دنیاست: یعنی هر کس نتیجه اعمال خود را در زندگی می‌بیند  
1048. قوز بالاقوز: کار را خراب‌تر از آنچه که بود کردن  
1049. قرص خورشید در سیاهی شد یونس اندر دهان ماهی شد  
1050. قرآن بر سر زبان است و در میان جان: دیانت  
1051. قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید: قدر عافیت  

-

ک

1052. کاچی بهتر از هیچی است  
1053. کار از محکم کاری عیب نمی‌کنه  
1054. کار بوزینه نیست نجاری  
1055. کار خر و خوردن یابو  
1056. کارد، دسته خودشو نمی‌بره  
1057. کار نباشه زرنگه  
1058. کار، نشد نداره  
1059. کار هر بز نیست خرمن کوفتن - گاو نر می‌خواهد و مرد کهن  
1060. کاری بکن بهر ثواب - نه سیخ بسوزه نه کباب  
1061. کاسه گرمتر از آش  
1062. کاسه جائی رود که شاه تغار باز آید  
1063. کاسه را کاشی می‌شکنه، تاوانش را قمی می‌ده  
1064. کاشکی را کاشتند سبز نشد  
1065. کاشکی ننم زنده می‌شد - این دورانم دیده می‌شد  
1066. کافر همه را به کیش خود پندارد  
1067. کاه از خودت نیست کاهدون که از خودته  
1068. کاه بده، کالا بده، دو غاز و نیم بالا بده  
1069. کاه پیش سگ، استخوان پیش خر  
1070. کاه را در چشم مردم می‌بینه کوه را در چشم خودش نمی‌بینه  
1071. کاهل به آب نمی‌رفت، وقتی می‌رفت خمره می‌برد  
1072. کباب پخته نمی‌گردد مگر به گردیدن  
1073. کبکش خروس می‌خونه  
1074. کپه هم با فعله است؟  
1075. کجا خوشه؟ اونجا که دل خوشه  
1076. کج می‌گه اما رج می‌گه  
1077. کچلی را گفتند: چرا زلف نمی‌گذاری؟ گفت: من از این قرتی‌گری‌ها خوشم نمیاد  
1078. کچل نشو که همه کچلی بخت نداره  
1079. کچلیش، کم آوازش  
1080. کدخدا را ببین، ده را بچاپ  
1081. کرایه‌نشین، خوش‌نشینه  
1082. کرم داران عالم را درم نیست - درم داران عالم را کرم نیست  
1083. کرم درخت از خود درخته  
1084. کژدم را گفتند: چرا به زمستان در نمی‌آئی؟ گفت: به تابستانم چه حرمت است که به زمستان نیز بیرون آیم؟  
1085. کس را وقوف نیست که انجام کار چیست! "هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار" [حافظ]  
1086. کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من  
1087. کسی دعا می‌کنه زنش نمیره که خواهرزن نداشته باشه  
1088. کسی را در قبر دیگری نمی‌گذارند  
1089. کسی که از آفتاب صبح گرم نشد از آفتاب غروب گرم نمی‌شه  
1090. کسی که از گرگ می‌ترسه گوسفند نگه نمی‌داره  
1091. کسی که را مادرش زنا کنه، با دیگران چها کنه  
1092. کسی که منار می‌دزده، اول چاهش را می‌کنه  
1093. کسی که خربزه می‌خوره، پای لرزش هم می‌شینه  
1094. کشته از بسکه فزونست کفن نمی‌توان کرد  
1095. کفاف کی دهد این باده به مستی ما - خم سپهر تهی شد ز می پرستی ما  
1096. کف دستی که مو نداره از کجاش می‌کنند؟  
1097. کفتر صناری، یاکریم نمی‌خونه  
1098. کفتر چاهی جاش توی چاهه  
1099. کفشات جفت، حرفات مفت  
1100. کفش‌اش یکی نوحه می‌خونه، یکی سینه می‌زنه  
1101. کفگیرش به ته دیگ خورده  
1102. کلاغ آمد چریدن یاد بگیره پریدن هم یادش رفت  
1103. کلاغ از وقتی بچه دار شد، شکم سیر به خود ندید  
1104. کلاغ از باغمون قهر کرد، یک گردو منفعت ما  
1105. کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیره راه رفتن خودش هم یادش رفت  
1106. کلاغ، روده خودش در آمده بود اون‌وقت می‌گفت: من جراحم  
1107. کلاغ سر لونه خودش قارقار نمی‌کنه  
1108. کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی  
1109. کلاه را که به هوا بیندازی تا پائین بیاید هزار تا چرخ می‌خوره  
1110. کلاه کچل را آب برد گفت: برای سرم گشاد بود  
1111. کلفتی نون را بگیر و نازکی کار را  
1112. کلوخ انداز را پاداش سنگ است - جواب است ای برادر این نه جنگ است  
1113. کله‌اش بوی قرمه‌سبزی می‌ده  
1114. کله‌پز برخاست سگ جایش نشست  
1115. کله گنجشکی خورده  
1116. کمال همنشین در من اثر کرد - وگر نه من همان خاکم که هستم [سعدی]  
1117. کم بخور همیشه بخور  
1118. کمم گیری کمت گیرم - نمرده ماتمت گیرم  
1119. کنار گود نشسته می‌گه لنگش کن  
1120. کند همجنس با همجنس پرواز! "کبوتر با کبوتر باز با باز..."  
1121. کنگر خورده لنگر انداخته  
1122. کور از خدا چی می‌خواهد؟ دو چشم بینا  
1123. کور خود و بینای مردم  
1124. کورشه اون دکانداری که مشتری خودشو نشناسه  
1125. کور را چه به شب‌نشینی  
1126. کور کور را می‌جوره آب گودال را  
1127. کور هر چی توی چنته خودشه خیال می‌کنه توی چنته رفیقش هم هست  
1128. کوری دخترش هیچ، داماد خوشگل هم می‌خواهد  
1129. کوزه خالی، زود از لب بام می‌افته  
1130. کوزه‌گر از کوزه شکسته آب می‌خوره  
1131. کوزه نو آب خنک داره  
1132. کوزه نو دو روز آب را سرد نگه می‌داره  
1133. کوسه دنبال ریش رفت سیبیلش هم از دست داد  
1134. کوسه و ریش پهن  
1135. کو فرصت؟  
1136. کوه به کوه نمی‌رسه، آدم به آدم می‌رسه!  
1137. کوه، موش زائیده!  

-

گ

1138. گابمه و آبمه و نوبت آسیابمه  
1139. گاو پیشانی سفیده  
1140. گاوش زائیده  
1141. گاو نه من شیر  
1142. گاه باشد که کودک نادان - بغلط بر هدف زند تیری  
1143. گاهی از سوراخ سوزن تو می‌ره گاهی هم از دروازه تو نمی‌ره  
1144. گدارو که رو بدی صاحب‌خونه می‌شه  
1145. نرمی ز حد مبر که چو دندان مار ریخت -- هر طفل نی سوار کند تازیانه‌اش! [صائب]  
1146. گذر پوست به دباغخانه می‌افته  
1147. گر بدولت برسی مست نگردی مردی  
1148. گر بری گوش و گر زنی دمبم - بنده از جای خود نمی‌جنبم  
1149. گربه برای رضای خدا موش نمی‌گیره!  
1150. گربه تنبل را موش طبابت می‌کنه  
1151. گربه دستش به گوشت نمی‌رسه می‌گه بو میده  
1152. گربه را دم حجله باید کشت  
1153. گربه را اگر در اطاق حبس کنی پنجه بروت می‌زنه  
1154. گربه را گفتند: گهت درمونه خاک پاشید روش  
1155. گربه روغن می‌خوره خانم دهنش بو می‌کنه  
1156. گربه شب سموره  
1157. گربه شیر است در گرفتن موش - لیک موش است در مصاف پلنگ! (سعدی)  
1158. گربه مسکین اگر پر داشتی - تخم گنجشک از زمین بر داشتی  
1159. گر تو بهتر می‌زنی بستان بزن  
1160. گر تو قرآن بدین نمط خوانی - ببری رونق مسلمانی را! [سعدی]  
1161. گر تو نمی‌پسندی تغییر ده قضا را! "در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند..." [حافظ]  
1162. گر جمله کائنات کافر گردند - بر دامن کریاش ننشیند گرد  
1163. گر حکم شود که مست گیرند - در شهر هر آنچه هست گیرند  
1164. گر در همه دهر یک سر نیشتر است - بر پای کسی رود که از همه درویش‌تر است!  
1165. گر در یمنی چو با منی پیش منی - ور پیش منی چو بی منی در یمنی  
1166. گرد نام پدر چه می‌گردی؟ - پدر خویش باش اگر مردی! [سعدی]  
1167. گرز به خورند پهلوون  
1168. گر زمین و زمان بهم دوزی - ندهندت زیاده از روزی  
1169. گر صبر کنی ز غوره حلوا سازیم  
1170. گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست؟  
1171. گرگ دهن آلوده و یوسف ندریده  
1172. گرهی که با دست باز می‌شه نباید با دندان باز کرد  
1173. گفت پیغمبر که چون کوبی دری - عاقبت زآن در برون آید سری  
1174. گفت: چشم تنگ دنیا دار را - یا قناعت پر کند یا خاک گور! [سعدی]  
1175. گفت: خونه قاضی عروسیست. گفت: بتو چه؟ گفت: مرا هم دعوت کرده‌اند. گفت: بمن چه؟  
1176. گفت: استاد! شاگردان از تو نمی‌ترسند. گفت: منهم از شاگردها نمی‌ترسم  
1177. گفتند: خرس تخم می‌ذاره یا بچه؟ گفت: از این دم بریده هر چی بگی بر میاد!  
1178. گفتند: خربزه و عسل با هم نمی‌سازند. گفت: حالا که همچین ساخته‌اند که دارند منو از وسط بر می‌دارند  
1179. گفتند: خربزه می‌خوری با هندوانه؟ گفت: هر دودانه  
1180. گفت: نوری خونه است؟ گفتند: علاوه بر نوری دخترش هم خونه است. گفت: نور علی نور  
1181. گل زن و شوهر را از یک تغار برداشته‌اند  
1182. گله گیهات بسرم ایشالاه عروسی پسرم  
1183. گنج بی مار و گل بی خار نیست - شادی بی غم در این بازار نیست! [مولوی]  
1184. گنجشک امسال رو باش که گنجشک پارسالی را قبول نداره  
1185. گنجشک با باز پرید افتاد و ماتحتش درید  
1186. گنجشک با زاغ زوغش بیست تاش یه قرونه، گاو میش یکیش صد تومنه  
1187. گندم از گندم بروید جو ز جو! "از مکافات عمل غافل نشو..." [مولوی]  
1188. گندم خوردیم از بهشت بیرونمان کردند  
1189. گوساله بسته را می‌زنه  
1190. گوسفند امام رضا را تا چاشت نمی‌چرونه  
1191. گوسفند بفکر جونه، قصاب به فکر دنبه  
1192. گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من - آنچه البته بجائی نرسد فریادست! [یغمای جندقی]  
1193. گوشت جوان لب طاقچه است  
1194. گوشت را از ناخن نمی‌شه جدا کرد  
1195. گوشت را از بغل گاو باید برید  
1196. گوشت رانم را می‌خورم منت قصاب رو نمی‌کشم  
1197. گوهر پاک بباید که شود قابل فیض - ورنه هر سنگ و گلی لؤلؤ مرجان نشود! [حافظ]  
1198. گه جن خورده  
1199. گیرم پدر تو بود فاضل - از فضل پدر تو را چه حاصل! [نظامی]  
1200. گیرم که مار چوبه کند تن بشکل مار - کو زهر بهر دشمن و کو مهره بهر دوست! [خاقانی]  
1201. گیسش را توی آسیا سفید نکرده!  

-

ل

1202. لاف در غریبی، گوز در بازار مسگرها  
1203. لالائی می‌دونی چرا خوابت نمی‌بره  
1204. لب بود که دندون اومد  
1205. لر اگر به بازار نره بازار می‌گنده  
1206. لقمان حکیم را گفتند: ادب از که آموختی؟ گفت: از بی‌ادبان! [گلستان سعدی]  
1207. لگد به گور حاتم زده  
1208. لوله‌نگش آب می‌گیره  
1209. لیلی را از چشم مجنون باید دید!  
1210. لگد به بخت خود زدن: در مقابل خود ایستادن  
1211. نقش دادن: کاری به طول انجامیدن  
1212. لبش بوی شیر می‌دهد: هنوز طفلی بیش نیست  
1213. همه مهربان‌تر از مادر: تملق کردن  
1214. لذتی که در بخشش هست در انتقام نیست: هیچ‌گاه وقتی می‌توان ببخشی انتقام نگیر  

-

م

1215. ما از خیک دست برداشتیم خیک از ما دست بر نمی‌داره  
1216. ما اینور جوب تو اونور جوب  
1217. ما اینور جوب تو اونور جوب، فحش بده فحش بستون، پیراهن یکی شانزده تومنه!  
1218. مادر را دل سوزد، دایه را دامن  
1219. مادر زن خرم کرده، توبره بر سرم کرده  
1220. مادر که نیست با زن بابا باید ساخت  
1221. مادر مرده را شیون می‌آموز  
1222. مارا باش که از بز دنبه می‌خواهیم  
1223. مار بد بهتر بود از یار بد  
1224. مار پوست خودشو ول می‌کنه اما خوی خودشو ول نمی‌کنه  
1225. مار تا راست نشه به سوراخ نمی‌ره  
1226. مار خورده افعی شده!  
1227. مار خیلی از پونه خوشش میاد دم لونه‌اش سبز میشه  
1228. مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسه  
1229. مار گیر را آخرش مار می‌کشه  
1230. مار مهره، هر ماری نداره  
1231. مار هر کجا کج بره توی لونه خودش راست می‌ره  
1232. ماست را که خوردی کاسه‌شو زیر سرت بزار  
1233. ماست‌ها را کیسه کردند!  
1234. ماست مالی کردن  
1235. ماستی که ترشه از تغارش پیداست  
1236. ماست نیستی که انگشتت بزنند  
1237. ما صد نفر بودیم تنها، اونها سه نفر بودند همراه  
1238. ما که خوردیم اما نگی یارو خر بود سیرابیت نپخته بود  
1239. ما که در جهنم هستیم یک پله پایین‌تر  
1240. ما که رسوای جهانیم غم عالم پشمه  
1241. مال است نه جان است که آسان بتوان داد  
1242. مال بد بیخ ریش صاحبش  
1243. مال به یکجا می‌ره ایمون به هزار جا  
1244. مال خودت را محکم نگهدار همسایه را دزد نکن  
1245. مال خودم مال خودم مال مردمم مال خودم  
1246. مال دنیا وبال آخرته  
1247. مال ما گل مناره، مال مردم زیر تغاره  
1248. مال مفت صرافی نداره  
1249. پول باد آورده چند و چون نداره  
1250. مال ممسک میراث ظالمه  
1251. مال همه ماله، مال من بیت‌الماله  
1252. ماما آورده را مرده‌شور می‌بره  
1253. ماما که دو تا شد سر بچه کج در میاد  
1254. ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون - او به مطلب‌ها رسید و ما هنوز آواره‌ایم  
1255. ماه درخشنده چو پنهان شود - شب‌پره بازیگر میدان شود  
1256. ما هم تون را می‌تابیم هم بوق را می‌زنیم  
1257. ماه همیشه زیر ابر پنهان نمی‌مونه  
1258. ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است!  
1259. ماهی ماهی رو می‌خوره، ماهی‌خوار هر دو را!  
1260. ماهی و ماست؟ عزرائیل می‌گه بازم تقصیر ماست؟  
1261. مبارک خوشگل بود ابله هم درآورد  
1262. مثقال نمکه خروار هم نمکه  
1263. مثل سیبی که از وسط نصف کرده باشند  
1264. مثل کنیز ملا باقر  
1265. مرد چهل ساله تازه اول چلچلیشه  
1266. مرد خردمند هنر پیشه را عمر دو بایست در این روزگار * تا به یکی تجربه آموختن - با دگری تجربه بردن به کار  
1267. مرد که تنبوتش دو تا شد به فکر زن نو می‌افته  
1268. مرده را رو که رو بدی به کفن خودش میرینه  
1269. مردی را پای دار می‌بردند زنش می‌گفت: یه شلیته گلی برای من بیار  
1270. مردی که نون نداره اینهمه زبون نداره  
1271. مرغ بی‌وقت خوان را باید سر برید  
1272. مرغ زیرک که می‌رمید از دام - با همه زیرکی به دام افتاد  
1273. مرغ گرسنه ارزن در خواب می‌بینه  
1274. مرغ، هم تخم می‌کنه هم چلغوز  
1275. مرغ همسایه غازه  
1276. مرغی را که در هواست نباید به سیخ کشید  
1277. مرغ یه پا داره  
1278. مرغی که انجیر می‌خوره نوکش کجه  
1279. مرگ برای من، گلابی برای بیمار  
1280. مرگ به فقیر و غنی نگاه نمی‌کنه  
1281. مرگ خر عروسی سگه  
1282. مرگ خوبه اما برای همسایه  
1283. مرگ می‌خواهی برو گیلان  
1284. مرگ یه بار شیون یه بار  
1285. مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد! "نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود..." [سعدی]  
1286. مزد خر سور چرونی خر سواریست  
1287. مزد دست مهتر چس یابوست  
1288. مسجد نساخته گدا درش ایستاده  
1289. مشتری آخر شب خونش پای خودشه  
1290. مشک خالی و پرهیز آب  
1291. معامله با خودی غصه داره  
1292. معامله نقد بوی مشک میده  
1293. معما چو حل گشت آسان شود  
1294. مغز خر خورده  
1295. مفرداتش خوبه اما مرده‌شور ترکیبشو ببره  
1296. مگس به فضله‌اش بشینه تا مورچه‌خور دنبالش می‌دوه  
1297. مگه سیب سرخ برای دست چلاق خوبه؟  
1298. مگه کاشونه که کپه با فعله است؟  
1299. ملا شدن چه آسون، آدم شدن چه مشکل  
1300. ملا نصرالدین صنار می‌گرفت سگ اخته می‌کرد یک‌عباسی می‌داد می‌رفت حموم  
1301. من آنچه شرط بلاغ است با تو می‌گویم - تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال. [سعدی]  
1302. من از بیگانگان هرگز ننالم - که با من هر چه کرد آن آشنا کرد. [حافظ]  
1303. من کجا و خلیفه در بغداد  
1304. من می‌گم خواجه‌ام تو می‌گی چند تا چه داری؟  
1305. من می‌گم نره تو می‌گی بدوش  
1306. من می‌گم انف، تو نگو انف، تو بگو انف  
1307. من نمی‌گویم سمندر باش یا پروانه باش - چون به فکر سوختن افتاده‌ای مردانه باش. [مرتضی قلی‌خان شاملو]  
1308. من نوکر حاکمم نه نوکر بادنجان  
1309. موریانه همه چیز خونه را می‌خوره جز غم صاحب خونه را  
1310. موش به سوراخ نمی‌رفت جارو به دم بست!  
1311. موش چیه که کله‌پاچش باشه  
1312. موش زنده بهتر از گربه مرده است  
1313. موش به همبونه (انبار) کار نداره همبونه به موش کار داره!  
1314. موش و گربه که با هم بسازند دکان بقالی خراب میشه  
1315. مهتاب نرخ ماست را می‌شکنه  
1316. مهره مار داره  
1317. مه فشاند نور و سگ عوعو کند - هر کسی بر طینت خود می‌تند! [مولوی]  
1318. مهمون باید خنده‌رو باشه اگر چه صاحب خونه، خون گریه کنه  
1319. مهمون تا سه روز عزیزه  
1320. مهمون خر صاحب‌خونه است  
1321. مهمون که یکی شد صاحب‌خونه گاو میکشه  
1322. مهمون مهمون و نمی‌تونه ببینه صاحب‌خونه هر دو را  
1323. مهمون ناخونده خرجش پای خودشه  
1324. مهمون هر کی، و در خونه هر چی  
1325. میون حق و باطل چهار انگشته  
1326. میون دعوا حلوا خیر نمی‌کنند  
1327. میون دعوا نرخ معین می‌کنه  
1328. می بخور، منبر بسوزان، مردم‌آزاری مکن  
1329. می‌خوای عزیز بشی یا دور شو یا کور شو  
1330. میراث خرس به کفتار می‌رسه  
1331. میراث خوار بهتر از چشته‌خوره  
1332. میوه خوب نصیب شغال میشه! (تکراری)  
1333. میهمان راحت جان است و لیکن چو نفس - خفه سازد که فرود آید و بیرون نرود!  

-

ن

1334. نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود - مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد  
1335. ناخوانده به خانه خدا نتوان رفت  
1336. ناز عروس به جهازه  
1337. نازکش داری ناز کن، نداری پاهاتو دراز کن  
1338. نبرد رگی تا نخواهد خدای! "اگر تیغ عالم جنبد ز جای..."  
1339. نخود توی شله زرد  
1340. نخودچی توی جیبم می‌کنی اونوقت سرم را می‌شکنی؟  
1341. نخودچی شو دزدیده  
1342. نخود همه آش  
1343. ندید بدید وقتی بدید به خود برید  
1344. نذر می‌کنم واسه سرم خودم می‌خورم و پسرم  
1345. نردبون، پله به پله  
1346. نردبون دزدها  
1347. نزدیک شتر نخواب تا خواب آشفته نبینی  
1348. نزن در کسی را تا نزنند درت را  
1349. نسیه نسیه آخر به دعوا نسیه  
1350. نشاشیدی شب درازه  
1351. نشسته پاکه  
1352. نفسش از جای گرم در میاد  
1353. نکرده کار نبرند به کار  
1354. نگاه بدست ننه کن مثل ننه غربیله کن  
1355. نوشدارو بعد از مرگ سهراب  
1356. نوکر باب، شیش ماه چاقه شیش ماه لاغر  
1357. نوکر بی‌جیره و مواجب تاج سر آقاست  
1358. نوکه اومد به بازار کهنه می‌شه دلازار  
1359. نون اینجا آب اینجا - کجا بروم به از اینجا؟  
1360. نون بدو، آب بدو، تو بدنبالش بدو  
1361. نون بده، فرمون بده  
1362. نون بهمه کس بده، اما نان همه کس مخور  
1363. نونت را با آب بخور منت آبدوغ نکش!  
1364. نون خونه رئیسه، سگش هم همراهشه  
1365. نون خودتو می‌خوری حرف مردم و چرا می‌زنی؟  
1366. نون خود تو می‌خوری حلیم حاج عباسو هم می‌زنی؟  
1367. نون را به اشتهای مردم نمی‌شه خورد  
1368. نون را باید جوید توی دهنش گذاشت  
1369. نونش توی روغنه  
1370. نونش را پشت شیشه می‌ماله  
1371. نون گدائی رو گاو خورد دیگه به کار نرفت  
1372. نون نامردی توی شکم مرد نمی‌مونه  
1373. نون نداره بخوره پیاز می‌خوره اشتهاش واشه  
1374. نون نکش آب لوله کش  
1375. نه آب و نه آبادانی نه گلبانگ مسلمانی  
1376. نه آفتاب از این گرم‌تر می‌شود و نه غلام از این سیاه‌تر  
1377. نه از من جو، نه از تو دو، بخور کاهی برو راهی  
1378. نه باون خمیری نه باین فطیری  
1379. نه به اون شوری شوری نه باین بی‌نمکی  
1380. نه بباره نه به داره، اسمش خاله موندگاره  
1381. نه بر مرده بر زنده باید گریست! "گر این تیر از ترکش رستمی است..." [فردوسی]  
1382. نه پسر دنیائیم نه دختر آخرت  
1383. نه پشت دارم نه مشت  
1384. نه پیر را برای خر خریدن بفرست نه جوان را برای زن گرفتن  
1385. نه خانی اومده نه خانی رفته  
1386. نه چک زدم نه چونه، عروس اومد به خونه  
1387. نه خود خوری نه کس دهی گنده کنی به سگ دهی  
1388. نه در غربت دلم شاد و نه روئی در وطن دارم! - الهی بخت برگردد از طالع که من دارم  
1389. نه دزد باش نه دزد زده  
1390. نه راه پس دارم نه راه پیش  
1391. نه سر پیازم نه ته پیاز  
1392. نه سر کرباسم نه ته کرباس  
1393. نه سرم را بشکن نه گردو توی دومنم کن  
1394. نه سیخ بسوزه نه کباب! "کاری بکن بهر ثواب..."  
1395. نه عروس دنیا نه داماد آخرت  
1396. نه شیر شتر نه دیدار عرب  
1397. نه قم خوبه نه کاشون لعنت به هر دوتاشون  
1398. نه مال دارم دیوان ببره نه ایمان دارم شیطان ببره  
1399. نه نماز شبگیر کن نه آب توی شیر کن  
1400. نه هر که سر نتراشد قلندری داند  
1401. نی به نوک دماغش نمی‌رسه  
1402. نیش عقرب نه از ره کین است - اقتضای طبیتش این است  
1403. نیکی و پرسش؟!  

-

و

1404. وای به باغی که کلیدش از چوب مو باشه  
1405. وای به خونی که یک شب از میونش بگذره  
1406. وای به کاری که نسازد خدا  
1407. وای به مرگی که مرده‌شو هم عزا بگیره  
1408. وای به وقتی که بگندد نمک  
1409. وای به وقتی که چاروادار راهدار بشه  
1410. وای به وقتی که قاچاقچی گمرکچی بشه  
1411. وعده سر خرمن دادن  
1412. وقت خوردن، خاله، خواهرزاده را نمی‌شناسه  
1413. وقت مواجب سرهنگه، وقت کار کردن سربازه  
1414. وقتی که جیک جیک مستونت بود یاد زمستونت نبود؟  
1415. وقتی مادر نباشه با زن بابا باید ساخت!  
1416. وجود یکی است ولی شکم دوتاست: یعنی دو نفر هر چقدر به یکدیگر نزدیک باشند باز هم از هم جدا هستند  
1417. وقت نداره سرشو بخارونه: منظور آنست که گرفتار است  
1418. وین شکم بی‌هنر پیچ، پیچ صبر ندارد که بسازد به هیچ  
1419. وقت ضرورت چون نماند گزیر دست‌بگیرد سر شمشیر تیز: ضرورت کار واجب  
1420. وفاداری مدار از بلبلان چشم که هر دم بر گلی دیگر سرآیند: وفاداری  

-

ه
1421. هادی! هادی! اسم خودتو بما نهادی  
1422. هر جا که آشه، کل، فراشه  
1423. هر جا خرسه، جای ترسه  
1424. هر جا سنگه بپای احمد لنگه  
1425. هر جا که پری رخیست دیوی با اوست  
1426. هر جا که گندوم نده مال من دردمنده  
1427. هر جا که نمک خوری نمکدون نشکن  
1428. هر جا مرغ لاغره، جایش خونه ملا باقره  
1429. هر جا هیچ جا، یک جا همه جا  
1430. هر چه از دزد موند، رمال برد  
1431. هر چه بخود نپسندی بدیگران نپسند  
1432. هر چه بگندد نمکش می‌زنند - وای به وقتی که گندد نمک  
1433. هر چه به همش بزنی گندش زیادتر می‌شه  
1434. هر چه پول بدی آش می‌خوری  
1435. هر چه پیش آید خوش آید  
1436. هر چه خدا خواست همان شود - هر چه دلم خواست نه آن شد  
1437. هر چه خورده نریده  
1438. هر چه دختر همسایه چل‌تر، برای ما بهتر  
1439. هر چه در دیگ است به چمچه میاد  
1440. هر چه دیر نپاید دلبستگی را نشاید  
1441. هر چه رشتم پنبه شد  
1442. هر چه سر، بزرگتر درد بزرگتر  
1443. هر چه عوض داره گله نداره  
1444. هر چه کنی بخود کنی گر همه نیک و بد کنی  
1445. هر چه که پیدا می‌کنه خرج اتینا می‌کنه  
1446. هر چه مار از پونه بدش میاد بیشتر در لونه‌اش سبز می‌شه  
1447. هر چه می‌گم نره، بازم می‌گه بدوش  
1448. هر چه نصیب است نه کم می‌دهند - ور نستانی به ستم می‌دهند  
1449. هر چه هست از قامت ناساز بی‌اندام ماست! - ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست. [حافظ]  
1450. هر چیز که خوار آید یکروز به کار آید  
1451. هر خری را به یک چوب نمی‌رونند  
1452. هر دودی از کباب نیست  
1453. هر رفتی، آمدی داره  
1454. هر سخن جائی و هر نکته مقامی دارد  
1455. هر سرازیری یک سر بالائی داره  
1456. هر سرکه‌ای از آب، ترش‌تره  
1457. هر سگ در خونه صاحابش شیره!  
1458. هر شب شب قدر است اگر قدر بدانی  
1459. هر کس از هر جا رونده است با ما برادر خونده است  
1460. هر کسی پنج‌روزه نوبت اوست! "دور مجنون گذشت و نوبت ماست..." [حافظ]  
1461. هر که با مادر خود زنا کنه با دگران چها کنه  
1462. هر که بامش بیش برفش بیش  
1463. هر که بیک کار، بهمه کار - هر که بهمه کار بهیچ کار  
1464. هر که به امید همسایه نشست گرسنه می‌خوابه  
1465. هر که تنها قاضی رفت خوشحال بر می‌گرده  
1466. هر که خربزه می‌خوره پای لرزش هم می‌شینه  
1467. هر که خری نداره غمی نداره  
1468. هر که خیانت ورزد دستش در حساب بلرزد  
1469. هر که دست از جان بشوید هر چه در دل دارد گوید  
1470. هر که را زر در ترازوست زور در بازوست  
1471. هر که را طاووس باید جور هندوستان کشد  
1472. هر که را می‌خواهی بشناسی یا باهاش معامله کن یا سفر کن  
1473. هر که شیرینی فروشد مشتری بروی بجوشد  
1474. هر که نان از عمل خویش خورد - منت از حاتم طائی نبرد  
1475. هر کی بفکر خویشه کوسه بفکر ریشه  
1476. هر کی خر شد، ما پالونیم  
1477. هر کی که زن نداره، آروم تن نداره  
1478. هر گردی گردو نیست  
1479. هر گلی زدی سر خودت زدی  
1480. هزار تا چاقو بسازه یکیش دسته نداره  
1481. هزار تا دختر کور و یک‌روزه شوهر میده  
1482. هزار دوست کمه، یک دشمن بسیار  
1483. هزار قورباغه جای یه ماهی رو نمی‌گیره!  
1484. هزار وعده خوبان یکی وفا نکند  
1485. هشتش گرو نه است  
1486. هلو برو تو گلو  
1487. هم از توبره می‌خوره هم از آخور  
1488. هم از شوربای قم افتادیم هم از حلیم کاشون  
1489. همان آش است و همان کاسه  
1490. همان خر است و یک کیله جو  
1491. هم چوب را خوردیم هم پیاز را و هم پول را دادیم  
1492. هم حلوای مرده‌هاست هم خورش زنده‌ها  
1493. هم خدا را می‌خواهد هم خرما  
1494. همدون دوره و کردوش نزدیک  
1495. همسایه نزدیک، بهتر از برادر دور  
1496. همسایه‌ها یاری کنید تا من شوهر داری کنم  
1497. هم فاله و هم تماشا  
1498. همکار همکار و نمی‌تونه ببیند  
1499. هم لحافه و هم تشک  
1500. هم می‌ترسم هم می‌ترسونم  
1501. همنشین به بود تا من از او بهتر شوم  
1502. همه ابری هم بارون نداره  
1503. همه خرها رو به یک چوب نمی‌رونند  
1504. همه رو مار می‌گزه مارو خر چسونه  
1505. همه سروته یه کرباسند  
1506. همه قافله پس و پیشیم  
1507. همه کاره و هیچ کاره  
1508. همه ماری مهره نداره  
1509. همه ماهی خطر داره بدنامیشو صفر داره  
1510. هر مرغی انجیر نمی‌خوره  
1511. همیشه آب در جوی آقا رفیع نمی‌ره به دفه هم در جوی آقا شفیع می‌ره  
1512. همیشه خره خرما نمی‌رینه  
1513. همیشه روزگار بانسان رو نمی‌کنه  
1514. همیشه شعبان، یک‌بار هم رمضان  
1515. همیشه ما می‌دیدیم یه دفعه هم تو ببین  
1516. همینو که زائیدی بزرگش کن  
1517. هنوز باد به زخمش نخورده  
1518. هنوز دهنش بوی شیر میده!  
1519. هنوز سر از تخم در نیاورده  
1520. هنوز غوره نشده مویز شده  
1521. هوو هوو را خوشگل می‌کنه جاری جاری را کدبانو  
1522. هیچ ارزونی بی‌علت نیست  
1523. هیچ انگوری دوبار غوره نمی‌شه  
1524. هیچ بده را به هیچ بستانی کاری نیست  
1525. هیچ بدی نرفت که خوب جاش بیاد  
1526. هیچ بقالی نمی‌گه ماست من ترشه  
1527. هیچ تقلبی بهتر از راستی نیست  
1528. هیچ چراغی تا به صبح نمی‌سوزه  
1529. هیچ چیز شرط هیچ چیز نیست  
1530. هیچ دوئی نیست که سه نشه  
1531. هیچ دودی بی‌آتش نیست  
1532. هیچ عروس سیاه‌بختی نیست که تا چهل روز سفید‌بخت نباشه  
1533. هیچکاره، رقاص پای نقاره  
1534. هیچکاره و همه کاره  
1535. هیچکس در پیش خود چیزی نشد  
1536. هیچکس را توی گور دیگری نمی‌گذارن  
1537. هیچکس روزی دیگری را نمی‌خوره  
1538. هیچکس نمی‌گه ماست من ترشه  
1539. هیچ گرونی بی‌حکمت نیست!  

-

ی

1540. یابو برش داشته  
1541. یابوی اخته و مرد کوسه سن و سالشون معلوم نیست  
1542. یابوی پیش آهنگ آخرش توبره کش می‌شه  
1543. یا خدا یا خرما  
1544. یاربد، بدتر بود از یار بد  
1545. یارب مباد آنکه گدا معتبر شود  
1546. یار در خانه و گرد جهان می‌گردیم  
1547. یار قدیم، اسب زین کرده است  
1548. یار، مرا یاد کنه ولو با یک هل پوک  
1549. یا زنگی زنگ باش یا رومی روم  
1550. یا علی غرقش کن منهم روش  
1551. یا کوچه‌گردی یا خانه‌داری  
1552. یا مرد باش یا نیمه مرد یا هپل هپو  
1553. یا مرگ یا اشتها  
1554. یا مکن با پیلان دوستی - یا بنا کن خانه در خورد پیل! [سعدی]  
1555. یعنی کشک  
1556. یکی رو تو ده راه نمی‌دادند سراغ کدخدارو می‌گرفت  
1557. یک ارزن از دستش نمی‌ریزه  
1558. یک مرده بنام به که صد زنده به ننگ  
1559. یک انار و صد بیمار  
1560. یک بز گر گله را گر می‌کند  
1561. یک‌خورده شاخ بهتر از هزار ذرع دمه  
1562. یک داغ دل بس است برای قبیله‌ای  
1563. یک‌دم نشد که بی‌سر خر زندگی کنیم  
1564. یک ده آباد بهتر از صد شهر خراب  
1565. یک بار جستی ملخه، دو بار جستی ملخه، آخر به دستی ملخه  
1566. یه بام و دو هوا  
1567. یه پا چارق، یه پا گیوه  
1568. یه پاش این دنیا یه پاش اون دنیاست  
1569. یه پول جیگرک سفره قلمکار نمی‌خواد  
1570. یه تب یه پهلوان و می‌خوابونه  
1571. یه تخته‌اش کمه  
1572. یه جا میل و مناره را نمی‌بینه یه جا ذره رو در هوا می‌شماره  
1573. یه مثقال گه توی شکمش نیست می‌خواد به شمس‌العماره برینه  
1574. یه چیز بگو بگنجه  
1575. یه حموم خرابه چهل تا جومه دار نمی‌خواد  
1576. یه خونه داریم پنبه‌ریسه، میون هفتاد ورثه  
1577. یه دست به پیش و یه دست به پس  
1578. یه دست صدا نداره  
1579. یه دستم سپر بود، یه دستم شمشیر، با دندونام که نمی‌تونم بجنگم  
1580. یه دیوانه سنگی به چاه می‌ندازه که صد عاقل نمی‌تونه بیرون بیاره  
1581. یه روده راست توی شکمش نیست  
1582. یه روزه مهمونیم و صد ساله دعاگو  
1583. یه روز حلاجی می‌کنه سه روز پنبه از ریش ور می‌چینه  
1584. یه سال بخور نون و تره صد سال بخور نون و کره  
1585. یه سال روزه بگیر آخرش با فضله سگ افطار کن  
1586. یه سوزن بخودت بزن و یه جوالدوز به مردم!  
1587. یه سیب رو به هوا بندازی تا بیاد پائین هزار تا چرخ می‌خوره  
1588. یه شکم سیر بهتر از صد شکم نیم سیر  
1589. یه عمر گدائی کرده هنوز شب جمعه رو نمی‌دونه! یه کاسه چی صد تا سرناچی!  
1590. یه کفش آهنی می‌خواد و یه عصای فولادی  
1591. یه کلاغ و چهل کلاغ  
1592. یه گوشش دره یه گوشش دروازه  
1593. یه لاش کردیم نرسید دو لاش کردیم که برسد  
1594. یه لقمه نون پرپری من بخورم یا اکبری  
1595. یه مرید خر بهتر از یه ده شیش دانگ  
1596. یه مو از خرس کندن غنیمته  
1597. یه مویز و چل قلندر  
1598. یه نه بگو، نه ماه رو دل نکش  
1599. یه وقت از سوراخ سوزن تو می‌ره یه وقت از در دروازه تو نمی‌ره  
1600. یکی به نعل و یکی به میخ!  
1601. یکی چهارشنبه پول پیدا می‌کنه یکی گم می‌کنه  
1602. یکی کمه، دوتا غمه، سه تا خاطر جمه  
1603. یکی مرد و یکی مردار شد یکی به غضب خدا گرفتار شد  
1604. یکی می‌بره یکی می‌دوزد  
1605. یکی گفت: مادرم را می‌فروشم. گفتند: که چطور مادرت را می‌فروشی؟ گفت: قیمتی می‌گم که نخرند  
1606. یکی می‌مرد ز درد بینوایی - یکی می‌گفت خانوم زردک می‌خواهی؟  
1607. یکی نون نداشت بخوره پیاز می‌خورد که اشتهاش واشه  
1608. یکی یه دونه یا خل می‌شه یا دیوونه!  

-

ملحقات:

گنه کرد در بلخ آهنگری - به شوشتر زدند گردن مسگری!

دنبال سوزن در انبار کاه گشتن!

می بینی ماسته می خری دوغه!

این پا و آن پا کردن!

خواب خرگوشی!

آتش زیر خاکستر بودن!

میان دو کس جنگ چون آتش است - سخن چین بدبخت هیزم کش است! (گلستان سعدی)

از چاله در آمدیم و در چاه افتادیم!

روباه دستش به انگور نمی رسید می گفت: ترشه!

پا روی دم شیر گذاشتن!

گوشش شبیه الاغه ولی نسبتی با الاغ نداره!

یک من ماست چقدر کره می دهد!

  • ۰۳/۱۱/۳۰
  • بهرام بهرامی حصاری
متن متحرک با مارکیو متن متحرک با مارکیو فهرست مطالب
توضیح تصویر

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی