s متن کتاب گرگ گیاهخوار 11 :: کتاب بهرام

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین کامنت های شما
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮
s
  • ۰
  • ۰

شیبا بعد از اینکه گاومیش را از چنگ گرگ نجات داد، برای اجرای مرحله ی سوم نقشه اش وارد عمل شد. او حالا باید سراغ کفتار می رفت و با او اتمام حجت می کرد. برای پیدا کردن کفتار تقریباً یک چهارم جنگل به آن بزرگی را زیر پا گذاشت. با سرعت برق می دوید و در حالیکه درختان برای او مثل خطوط نا مفهومی شده بودند؛ زمین را زیر پایش جمع می کرد و پیش می رفت.  اما متاسفانه اثری از کفتار پیدا نکرد. چون خسته شده بود؛ به همین خاطر تصمیم گرفت که برای پیدا کردن کفتار روز بعد تلاش کند. دست از دویدن برداشت و در حالیکه قدم زنان به طرف گله ی آهوها پیش میرفت در سر راه به قویدل و گاومیش های دیگر برخورد. قویدل که به خاطر حرف های گلادیا دیگر در مورد شیبا فکر بد نمی کرد و تصمیم گرفته بود که از نزدیک شخصیت شیبا را در نظر بگیرد؛ خیلی محترمانه به شیبا گفت که از طرف چشم خونی ماموریت دارد که او را پیش رئیس گله شان ببرد. شیبا با خودش اینطور فکر کرد که چشم خونی می خواهد از او به خاطر نجات جان یکی از اعضای گله اش تشکر کند. رفتار محترمانه ی قویدل هم باعث شد که شیبا اینطور قضاوت کند. شیبا قبول کرد که با چشم خونی صحبت کند. آنها به طرف گله ی گاومیش ها به راه افتادند.

*

ادامه

  • ۰۳/۰۵/۰۱
  • بهرام بهرامی حصاری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی