با من برنو به دوش یاغی مشروطه خواه
عشق کاری کرده که تبریز می سوزد در آه
❉
بعدها تاریخ می گوید که چشمانت چه کرد؟
با من تنها تر از ستارخان بی سپاه
❉
موی من مانند یال اسب مغرورم سپید
روزگار من شبیه کتری چوپان سیاه
❉
هر کسی بعد از تو من را دید گفت از رعد و برق
کنده ی پیر بلوطی سوخت نه یک مشت کاه
❉
کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود
یک نفر باید زلیخا را بیاندازد به چاه
❉
آدمیزادست و عشق و دل به هر کاری زدن
آدم است و سیب خوردن، آدم است و اشتباه
❉
سوختم دیدم قدیمی ها چه زیبا گفته اند
"دانه ی فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه"
غزلی زیبا و دلنشین از حامد عسکری