s غزل معاصر :: کتاب بهرام

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین کامنت های شما
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮
s

۱۰۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غزل معاصر» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

هرچند اینکه سخت شکستی دل من است

 غمگین مشو! که شیشه برای شکستن است

 ♥️♥️

من دوستی به جز تو ندارم؛ قسم به عشق

 هرکس که غیر از این به تو گفته‌ست، دشمن است

 ♥️♥️

چشمان من مسیر تو را گم نمی‌کنند

 فانوس اشک‌های من از بس که روشن است!

 ♥️♥️

جای گلایه پیش تو چون شمع سوختم

 لب باز کرده‌ام به زبانی که الکن است

 ♥️♥️

از دیدنم دوباره پریشان شدی؟ ببخش!

 چون خواب بد، سزای من «از یاد بردن» است

 ♥️♥️

حسین دهلوی

نقد این غزل زیبا:

غزل حسین دهلوی به زیبایی احوالات عاشقانه و درونی را به تصویر می‌کشد. این نقد به جنبه‌های مختلف آن می‌پردازد:

1. محتوا و معنا:
- بیت اول: بیان می‌کند که دل شاعر شکسته است، اما شکستن شیشه طبیعی است و نباید غمگین شد.

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

به اخمت خستگی در می‌رود، لبخند لازم نیست

کنار سینی چای تو اصلاً قند لازم نیست

♥️♥️

همیشه دوستت دارم -به جان مادرم- اما -

تو از بس ساده‌ای، خوش باوری، سوگند لازم نیست

♥️♥️

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

عاشق که باشی شعر شور دیگری دارد

لیلی و مجنون قصه‌ی شیرین‌تری دارد

 ♥️♥️
دیوان حافظ را شبی صد دفعه می‌بوسی

هر دفعه از آن دفعه فال بهتری دارد

  ♥️♥️
حتی سؤالات کتاب تست کنکورت -

عاشق که باشی بیت‌های محشری دارد

  ♥️♥️
با خواندن بعضی غزل‌ها تازه می‌فهمی

هر شاعری در سینه‌اش پیغمبری دارد

  ♥️♥️
حرف دلت را با غزل حالی کنی سخت است

شاعر که باشی عشق زجر دیگری دارد ...

 ♥️♥️

بهمن صباغ‌زاده

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

شراب بود ولیکن شرابخانه نداشت

بدون چشم تو مستانگی بهانه نداشت

♥️

محال بود تماشای ذات پیش از تو

نمی نشست حقیقت که آشیانه نداشت

♥️

اگر که عاشق و معشوق و عشق در تو نبود

پرستش این هیجانات عاشقانه نداشت

♥️

 به زهد خشک، شریعت، عبوس می پژمرد

که رود بود ولی بر زبان ترانه نداشت

♥️

نمی وزیدی اگر در معابد هستی

تنور سینه ی اهل دعا زبانه نداشت

 ♥️

اگر نگاه تو آفاق را نمی گسترد

وجود، این همه ابعاد بی کرانه نداشت

 ♥️

بدون سبزی آن پنج سال نورانی

طریق دادگری در جهان نشانه نداشت

 ♥️

قربان ولیئی

 

نقد این غزل زیبا:

 

غزل  از نظر محتوایی و فنی دارای ویژگی‌های قابل توجهی است که می‌تواند مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. در اینجا نقدی از جنبه‌های مختلف غزل ارائه می‌شود:

1. محتوا و معنا:
غزل به بررسی موضوعاتی چون عشق، حقیقت، و تأثیر نگاه معشوق پرداخته است. شاعر به طور خاص به این مسئله می‌پردازد که بسیاری از چیزهای معنوی و زیبایی‌های جهان وابسته به حضور معشوق است. این تفکر به صورت عمیق و فلسفی در ابیات مختلف به تصویر کشیده شده است.

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

زمانه وار اگر می پسندیم کر و لال
به سنگفرش تو این خون تازه باد حلال


مجال شکوه ندارم ولی ملالی نیست
که دوست جان کلام من است در همه حال


قسم به تو که دگر پاسخی نخواهم گفت
به واژه ها که مرا برده اند زیر سوال


  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

 گفت طوطی که قفس باز نباشد هم نیست!

زاغ هم گفت که آواز نباشد هم نیست!

 

قفس مشترک طوطی و زاغان شده این

آب و دان باشد و پرواز نباشد هم نیست!

 

نت گمان کرد که سرچشمه ی آهنگ نت است.

گفت بی پرده اگر ساز نباشد هم نیست.

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

از زندگی از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام

دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام


دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم
آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

اگر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم
کسی که حرف دلش را نگفت من بودم


دلم برای خودم تنگ می شود آری
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم


نشد جواب بگیرم سلام هایم را
هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم


چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را ؟
اشاره ای کنم انگار کوهکن بودم

محمد علی بهمنی

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

نقد کوتاه : این غزل مهدی فرجی شعری عاشقانه، مفهومی و فلسفی است. از بیت اول تا بیت آخر در مورد عشق، یار، زندگی و موقعیت های آن صحبت می کند. مضمون غزل دوری و جفای یار و بدعهدی روزگار است....

کسی مسافرِ این آخرین قطار نشد!
کسی که راه بیندازمش سوار نشد!

✍✔✍
چقدر گل که به گلدان خالی ام نشکفت
چقدر بی تو زمستان شد و بهار نشد!

✍✔✍
من و تو پای درختان چه قدر ننشستیم!
چه قلبها که نکندیم و یادگار نشد!

✍✔✍
چه روزها که بدون تو سالها شد و رفت
چه لحظه ها که نماندیم و ماندگار نشد!

✍✔✍
همیشه من سرِ راهِ تو بودم و هر بار
کنار آمدم و آمدم کنار، نشد!

✍✔✍
قرار شد که بیایی قرار من باشی
دوباره زیر قرارت زدی؟! قرار نشد!

✍✔✍

غزلی عاشقانه، فلسفی و مفهومی از مهدی فرجی!

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

نقدی کوتاه بر غزل : مهدی فرجی بدون شک یکی از بهترین عاشقانه سراهای معاصر است. که گاه شعرهایش به پست مدرن تبدیل می شوند. یکی از مهمترین ویژگی های شعرهای فرجی روانی شعرها و سلیس بودن چینش کلمات در کنار هم است. حتی در دو وزن که غالب شعرهای بخصوص معاصر در آن وزن ها کلمات، روانی خود را از دست می دهند، مهدی فرجی به خوبی کلمات را طوری می آورد که وزن شعر کاملاً در زبان گم می شود. این دو وزن عبارت اند از : 1- مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن. که وزن این غزل است.  2- مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن.  فرجی غزل های فراوانی در این دو وزن سخت دارد که برای شاعران تازه کار (حتی باتجربه) الگوی خوبی برای سلیس سرودن در وزن های سنگین است. 

می خواستم که خواب و خیال خودم شوی!

رویا شوی امید محال خودم شوی!

♥️

لرزید دست هایم و سرگیجه ام گرفت

آوردمت دلیل زوال خودم شوی!

 ♥️

هم در دلم شناور هم بر تنم روان

ماهی و ماه حوض زلال خودم شوی!

♥️☂ 

هر روز بیشتر به تو نزدیک می شوم

چیزی نمانده است که مال خودم شوی!

♥️☂ 

حالا تو چشم های منی ابر شو ببار

تا قطره قطره گریه به حال خودم شوی!

♥️☂ 

عاشق نمی شوی سر این شرط بسته ام

نه... حاضرم ببازم و مال خودم شوی!

♥️

غزلی عاشقانه و زیبا از مهدی فرجی!

  • بهرام بهرامی حصاری