تو نگو پایه ی بیداد نلرزیده هنوز!
تاج اگر از سرش افتاد نفهمیده هنوز!
*
دل جریان پر از وزوز این باغ خوش است
عنکبوت از وزش باد نرنجیده هنوز.
*
مگس آینده ی ده روزه ی خود را دیده
که از آینده ی میعاد نترسیده هنوز.
*
دیو دانسته محال است زمان برگردد
به همان روز که صیاد نزاییده هنوز
*
به همان روز که ناخواسته خورشید به زور
به نوک ارّه ی جلاد نتابیده هنوز.
*
آیه ی رقص فرود آمده و پروانه
یک دل سیر وفقط شاد نرقصیده هنوز.
*
ابر هم عقده ی تبعیض گرفته است چرا
برف روی همه آزاد نباریده هنوز؟
*
آن که پنداشت که با زور دل از ما برده
قلب را در همه ابعاد نسنجیده هنوز.
*
(فکر بهبود خود ای دل ز دری دیگر کن)
گورکن روح به اجساد نبخشیده هنوز.
*
قول آمرزش جاوید به ما داده ولی
به جز از ژاژ در این باد نخاییده هنوز.
بهرام بهرامی حصاری
- ۰۳/۰۵/۰۳