هم ماندنم سخت است و هم، سختی از اینجا رفتن است!
اینجاست بدبختی! و بدبختی از اینجا رفتن است!
✔
اینجا همه دنبال خوشبختی در اینجایند و من
می بینم از چشم تو، خوشبختی از اینجا رفتن است!
✔
صحبت سر این نیست که مانند ترسو کار ما
یا این که مثل پهلوان تختی از اینجا رفتن است!
✔
خاکی که در آن لوبیاهایم نمی روید چرا؟
شاکی شود که حرف من، لختی از اینجا رفتن است!
✔
هر کس فقط خود را از این مرداب بالا می کشد!
بالا چه سودی؟ راه حل وقتی از اینجا رفتن است؟
✔
گفتی که باید «رخت و پخت خویش از ورطه کشید»
شاید که راه حل بی رختی از اینجا رفتن است!
***
سرباز! فرزین شو! در این شطرنج رفتن چاره نیست!
چون چاره ی هر شاه بی تختی از اینجا رفتن است!
بهرام بهرامی حصاری