چه ازدحام غریبی است ، تن به تن ، تنها!
دلم درون تن و تن به پیرهن ، تنها
♥️♥️♥️
به غارت آمده امروز یادهای قدیم
منم ، مقابل یک دسته راهزن ، تنها
♥️♥️♥️
اتاق درهم من صحنه ی نبرد شده است
تمام خاطره ها با همند و من تنها
♥️♥️♥️
صدای بدرقه ها ، رفته رفته شد خاموش
و ماند آخر سر ، ریل با ترن تنها
♥️♥️♥️
دلش به فتح کدامین نبرد خوش باشد
کنون که چاه شغاد است و تهمتن تنها؟
♥️♥️♥️
چه غربتی است به قانون مرد بودن ما
که خنده با هم ، اما گریستن تنها
مهدی شهابی
- ۰۳/۰۵/۱۵