تــا کی از یوسف و آن پیرزن تــــر دامن!
قصه سر هم بکنم تا تو بخوابی با من!
☆☆
تا کی انکار کنم عشق زلیخایی را
تـا مجوز بستانـد غــزلــم الزامن!
☆☆
بی گمان لایق یک قطره لجن خواهم شد
اگــــر انکـار کنــــم هیبت دریـــــــــا را من!
☆☆
عشق آن جغجغه ای نیست که مجنون برداشت
تا کــــــه سرگـرم شود بــــــا زدَنَش صدها «من»!
☆☆
چند قرن است به عشق سریال مجنون
غرق در خواب و خیالند همه ، حتا من!
☆☆
ای که از قصه ی تو این همه انسان خوابند
داوری کــو؟ کـــــــه بگوید تو محقّی یا من؟!
☆☆
عشق ، عصیان زلیخاست نه !حُسن یوسف!
قصه ای بیش نبود آنچــــه تـــــــو گفتی با من!
غلامرضا طریقی
- ۰۳/۰۴/۲۷