شعری در فارسی هست به این مضمون که : نیش عقرب نه از بهر کین است - اقتضای طبعیتش این است! که این شعر قرن هاست تبدیل به ضرب المثلی در ادبیات فارسی شده است. داستانی هم برای این ضرب المثل ذکر شده است به این مضمون:
روزی عقربی از قورباغه ای خواست که او را سوار پشت خودش کند و از عرض رودخانه عبور بدهد. قورباغه از این کار امتناع کرد و عقرب دلیلش را پرسید. قورباغه گفت: می ترسم که نیشم بزنی! عقرب گفت: اگر تو را نیش بزنم هم تو می میری و هم من در آب غرق می شوم و خودم هم می میرم!
قورباغه فریب حرف عقرب را خورد و قبول کرد که او را سوار بر پشت خود کرده و از رودخانه عبور کنند. اما وسط راه عقرب که گوشت نرم بدن قورباغه را زیر خودش حس می کرد، نتوانست جلوی وسوسه ی خودش را بگیرد. طوری که حتی فراموش کرده بود که با نیش زدن قورباغه به زندگی خودش هم خاتمه می دهد. او اسیر نفسش شد و قورباغه را نیش زد و هر دو در این حادثه جان خود را از دست دادند.
نتیجه گیری : در مقابل عقل و خرد و دور اندیشی، قوای قدرتمندی مانند غریزه و عادت و ... وجود دارند. گاهی آسیب رساندن و ضربه زدن به دیگران، لزوماً به خاطر دفاع یا انتقام جویی نیست. بلکه به خاطر این است که فرد آسیب رسان، عادت کرده و از این کار لذت می برد. گاهی چنان که حتی اگر به ضرر خودش باشد هم این کار را کنار نمی گذارد!