s شعر در مورد گنجشک :: کتاب بهرام

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین کامنت های شما
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮
s

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر در مورد گنجشک» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

جنبش واژه زیست          
پشت کاجستان ، برف.          
برف، یک دسته کلاغ.          
جاده یعنی غربت.          
باد، آواز، مسافر، و کمی میل به خواب.          
شاخ پیچک و رسیدن، و حیاط.
       

 
من ، و دلتنگ، و این شیشه خیس.          
می نویسم، و فضا.          
می نویسم ، و دو دیوار ، و چندین گنجشک.          
یک نفر دلتنگ است.          
یک نفر می بافد.          
یک نفر می شمرد.          
یک نفر می خواند.
         


زندگی یعنی : یک سار پرید.          
از چه دلتنگ شدی؟          
دلخوشی ها کم نیست : مثلا این خورشید،          
کودک پس فردا،          
کفتر آن هفته.
         


یک نفر دیشب مرد          
و هنوز، نان گندم خوب است.          
و هنوز، آب می ریزد پایین، اسب ها می نوشند.
   

     
قطره ها در جریان،          
برف بر دوش سکوت          
و زمان روی ستون فقرات گل یاس.
          

 

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

برای کودکی که نماند
و نیلوفرها در مرگ او ناقوس زدند.

ناقوس نیلوفر : 
کودک زیبای زرین موی صبح
شیر مینوشد ز پستان سحر!
تا نگین ماه را آرد به چنگ
می کشد از سینه ی گهواره سر!

✿✿
شعله ی رنگین کمان آفتاب
در غبار ابرها افتاده است!
کودک بازی پرست زندگی
دل بدین رویای رنگین داده است!

✿✿
باغ را غوغای گنجشکان مست
نرم نرمک بر می انگیزد ز خواب!
تاک مست از باده ی باران شب
می سپارد تن به دست آفتاب!

✿✿
کودک همسایه خندان روی بام
دختران لاله خندان روی دشت!
جوجگان کبک خندان روی کوه
کودک من لخته ای خون روی تشت!

✿✿
باد عطر غم پراکند و گذشت
مرغ بوی خون شنید و پر گرفت!
آسمان و کوه و باغ و دشت را
نعره ی ناقوس نیلوفر گرفت!

✿✿
روح من از درد چون ابر بهار
عقده های اشک حسرت باز کرد!
روح او چون آرزوهای محال
روی بال ابرها پرواز کرد!

فریدون مشیری

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

تخمی از لانه بیرون می افتد

و می شکند

زندگی

بچه گنجشکی را غافلگیر می کند!

جلیل صفربیگی

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

عنوان: کبوتر در شعر شاعران معاصر

مقدمه:

کبوتر، این پرنده‌ی صلح و آزادی، از دیرباز تا کنون در ادبیات و شعر فارسی جایگاهی ویژه داشته است. نمادین بودن کبوتر به عنوان پیام‌آور عشق، آرامش و امید، همواره الهام‌بخش شاعران در سراسر جهان و به‌ویژه شاعران معاصر ایرانی بوده است. در زمانه‌ای که جهان با چالش‌های متعددی روبرو است، شاعران معاصر با بهره‌گیری از تصویر کبوتر، احساسات عمیق انسانی خود را بیان کرده و به خوانندگانشان یادآوری می‌کنند که همچنان می‌توان به صلح و امید دل بست.

در این مقاله، به بررسی نقش و جایگاه کبوتر در آثار شاعران معاصر پرداخته و نشان خواهیم داد که چگونه این پرنده‌ی زیبا و معنوی به یک عنصر مرکزی در شعرهایشان تبدیل شده است. در ادامه، نمونه‌هایی از اشعار معاصر که کبوتر در آنها به تصویر کشیده شده است را تحلیل خواهیم کرد تا دریابیم چگونه هنرمندان امروزی از این نماد استفاده می‌کنند تا پیام‌های عاطفی و اجتماعی خود را منتقل کنند.

دیوانه بـــه سودای پـــری از تو کبوتر

از قاف فرود آمده عنقای من اینست

(حسین منزوی)

مدیون قدری آب و مشتی دانه یکروز
مثل کبوترهای بامم کرده باشی
(مهدی فرجی)
*
در لباس آبی از من بیشتر دل می‌بری‌
آسمان وقتی که می‌پوشی کبوتر می‌شوم‌
(مهدی فرجی)
*
گفتید:"بی کسی به خدا سرنوشت توست
تنهاترین پرنده ی عالم کبوتر است"

(سید مهدی موسوی)

*

آن با وفا کبوتر جلدی که پر کشید
اکنون به خانه آمده اما عوض شده است

(فاضل نظری)

  • بهرام بهرامی حصاری