s شعر در مورد قاصدک :: کتاب بهرام

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین کامنت های شما
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮
s

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر در مورد قاصدک» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

با دیدن باد قاصدک می خندد!

زیرا که به هر پرنده می پیوندد!

اما علف از نسیم می ترسد و زود!

از ترس سفر به خود گره می بندد!

بهرام بهرامی

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

قاصدک! هان، چه خبر آوردی؟
از کجا وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی، اما، اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی!

انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند!


 

قاصدک...

در دل من همه کورند و کرند!


دست بردار از این در وطن خویش غریب!


قاصد تجربه‌های همه تلخ
با دلم می‌گوید:
که دروغی تو، دروغ
که فریبی تو، فریب!


قاصدک! هان، ولی... آخر... ای وای

راستی آیا رفتی با باد؟


با توام، آی! کجا رفتی؟ آی
راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟

مانده خاکستر گرمی، جایی؟
در اجاقی طمع شعله نمی‌بندم خردک شرری هست هنوز؟

قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می‌گریند...

مهدی اخوان ثالث

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

افتاده در این راه، سپرهای زیادی

یعنی ره عشق است و خطرهای زیادی

☆☆☆

بیهوده به پرواز میندیش کبوتر!

بیرون قفس ریخته پرهای زیادی

☆☆☆

این کوه که هر گوشه آن پاره لعلی است

خورده است بدان خون جگرهای زیادی

☆☆☆

درد است که پرپر شده باشند در این باغ

بر شانه تو شانه به سرهای زیادی

☆☆☆

از یک سفر دور و دراز آمده انگار

این قاصدک آورده خبرهای زیادی

☆☆☆

راهی است پر از شور، که می بینم از این دور

نی های فراوانی و سرهای زیادی

☆☆☆

هم در به دری دارد و هم خانه خرابی

عشق است و مزینّ به هنرهای زیادی

☆☆☆

بیچاره دل من که در این برزخ تردید

خورده است به اما و اگرهای زیادی

☆☆☆

جز عشق بگو کیست که افروخته باشند

در آتش او خیمه و درهای زیادی...

سعید بیابانکی

  • بهرام بهرامی حصاری