s شعر در مورد دهقان فداکار :: کتاب بهرام

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین کامنت های شما
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮
s

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر در مورد دهقان فداکار» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

هرچند شاگردِ تو ذهن ِتنبلی دارد

اما نظر بازی ِ به عشق اولی دارد

✔✔

یک دسته گل آورده اما سایه ی سردی

همراه خود آواره روی صندلی دارد

✔✔

با ریزش فکر و خیالاتت درون خود

حس قرابت با نگاه ریزعلی دارد

✔✔

آتش بزن پیراهن تنگ غزل ها را

نمرود من با خویش وحی منزلی دارد

✔✔

یک پلکان بالا ببر آسوده تر امشب

دیوانه ای در زیر پایش صندلی دارد

✔✔

کوچکتر از آن است خان ِ خانه ات باشد

دیوانه ای در شهر روح جنگلی دارد

✔✔

از درس جبر زندگانی نمره می گیرد

شاگرد بدبختی که ذهن تنبلی دارد.

سید مهدی نژادهاشمی

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

 اینجا همین جایم، به فکر باغ و گل دیدن نباش.

من کوهم و در کاهدان، دنبال یک سوزن نباش.

 *

یا کار لازم را بکن، یا فکر کاری را نکن

همدرد آدم نیستی، همدست اهریمن نباش.

 *

من چشمه ی شعرم تو هم آتشفشان شهوتی

راضی به مرگت نیستم، راضی به مرگ من نباش.

 *

 روی قطار عافیت، کوه عظیمی ریخته

دل خوش به این که کوه بالا می کشد دامن نباش.

 *

دل خوش به این که باز دهقان فداکاری کند

آتش به پیراهن، مسیر بسته را روشن نباش.

 *

آن که نشانی خدا را اشتباهی می دهد

از این که تنها به همین، راضی شود ایمن نباش.

 *

با ترس واهی و امیدی که به تو مربوط نیست

ای مدعی حق، پل و لولوی این خرمن نباش.

 *

در این جهان فکر حریم فکر مردم، آن جهان

پتکی که می کوبد سرش را بر سر آهن نباش.

 *

گر دوست داری پرچمت، بر قله ها باشد فقط

در راه آن که می رود، تا قله ها، بهمن نباش.

 *

هر دانه ای باید خودش، راه شکفتن را رود

کار خودت را کن شریک جرم اهریمن نباش.

بهرام بهرامی حصاری

  • بهرام بهرامی حصاری