غزل شمارهٔ ۴۷۵ حافظ شیرازی:
گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی
✔
شیرین تر از آنی به شکرخنده که گویم
ای خسرو خوبان که تو شیرین زمانی
✔
تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه
هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی
✔
صد بار بگفتی که دهم زان دهنت کام
چون سوسن آزاده چرا جمله زبانی
✔
گویی بدهم کامت و جانت بستانم
ترسم ندهی کامم و جانم بستانی
✔
چشم تو خدنگ از سپر جان گذراند
بیمار که دیدهست بدین سخت کمانی
✔
چون اشک بیندازیش از دیده مردم
آن را که دمی از نظر خویش برانی