فصل پنجم : پل
بعد از ظهر نقره نعل دوباره پیش رئیس گله رفت تا با هم به جلسه ی روسای جنگل بروند. در راه رئیس گله از ستایش و تحسین نقره نعل خسته نمی شد و می گفت که این کار تو باعث شد که ما در جنگل سربلند بشویم و از این به بعد گورخرها در جنگل اعتبار بزرگی کسب خواهند کرد و از این حرفها بسیار گفت.
در جلسه نقره نعل گفت که قصد دارد وقتی با شکارچی ها قرار ملاقات می گذارند و پیشنهادشان را به آنها می دهند خودش هم حضور داشته باشد. چشم خونی هم گفت که این حق توئه. تو خودت این پیشنهاد سازنده رو دادی و خودت هم باید باشی که از اشکالاتی که ممکنه پیش میاد دفاع کنی!
اما گوش چروکین پرسیده بود: حالا چطوری قراره با شکارچیا در ارتباط باشیم؟ اگه بهمون حمله کنن چی؟
چشم خونی گفت: نگران اونش نباش گوش چروکین. ما بهترین محافظ هامون رو با خودمون می بریم.
پاگنده پرسید: حالا چه کسی قراره بره و با اونا قرار ملاقات بزاره؟
همه ساکت شدند. کسی چیزی نداشت بگوید جز نقره نعل .
نقره نعل گفت: خب، من فکر اینجا رو کردم.
گوش چروکین که هر چه زمان بیشتر می گذشت از نقره نعل بیشتر خوشش می آمد با هیجان پرسید : چه فکری داری نقره نعل عزیز!؟
نقره نعل گفت: روباه تنها حیوانیه که هم بین ما زندگی می کنه و هم بین شکارچیا. میتونیم از روباه بخوایم که پیغام ما رو به شیر برسونه.
باز هم همه هوش و ذکاوت نقره نعل را تحسین کردند و در مقابل درخواست نقره نعل انجام این کار را به خود نقره نعل محول کردند.
نقره نعل خوشحال به سراغ دوستش کاکوتی رفت. او را پیدا کرد و خبرهای خوب جدید را هم به او گفت. بعد با همدیگر رفتند که روباه را پیدا کنند تا پیغام مهم آنها را برای شیر ارسال کند.
*
- ۰۳/۰۴/۳۱