s متن کتاب گرگ گیاهخوار 30 :: کتاب بهرام

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین کامنت های شما
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮
s
  • ۰
  • ۰

توسن  و گلادیا  در کمال ناباوری به سمت شیبا و دوستانش رهسپار شدند.  آنها را در کنار برکه پیدا کردند و اخبار بد را فوراً به آنها اطلاع دادند. شیبا و دوستانش از شنیدن کلمه ی ضد شورش به شدت خشمگین شده بودند.

ارغوانی مرتباً می گفت: چی؟ این ها یعنی چی؟ اصلاً چه معنی میده؟

آنها فکرش را هم نمی کردند که در میان گیاهخواران دشمن پیدا کنند.

شیبا گفت: من حدس می زدم کسانی در بین گیاهخوارا باشن که اهل حسادت و بدگویی باشن. ولی فکرش رو نمی کردم که به چنین مشکل بزرگ و جدی ای برخورد کنیم.

گلادیا  گفت: این چشم خونی  خیلی خودبزرگ بین و جاه طلبه. اون آرزو داره که روزی سلطان جنگل بشه. فکر می کنم از این موقعیت داره استفاده میکنه که به هدفش برسه. گروه ضد شورش رو در اصل برای این میخواد تشکیل بده که گله های دیگه رو مطیع خودش بکنه.

توسن هم گفت: بله درسته گلادیا! حالا گروه نجات بخش بهانه به دست چشم خونی  داده تا به آرزوی دیرینه اش جامه ی عمل بپوشونه.

شیبا گفت: در این صورت پس بهترین کار اینه که خودمون فوراً گروه نجات بخش رو ازبین ببریم. وگرنه بهونه دست چشم خونی  میدیم که اول گروه ضد شورش درست کنه بعدش هم ارتش بسازه و دیگه هیچ کس نمیتونه از زیر بار زورگویی های اون شونه خالی کنه.

گلادیا  گفت: نه تو به هیچ عنوان نباید گروه نجات بخش رو از بین ببری.

شیبا پرسید: پس چشم خونی  چی میشه؟

توسن  به جای گلادیا  جواب او را داد و گفت: هنوز تا جدی شدن کار خیلی زمان داریم. چشم خونی  فعلاً فقط میتونه از خود اعضای گله اش افرادی رو برای گروه ضد شورش انتخاب کنه. بعیده گوش چروکین  و پاگنده  به این زودیا بخوان با اون همراه بشن.

گلادیا  گفت: همینطوره توسن!. هیچ گله ی دیگه ای حاضر نمیشه با چشم خونی  همراهی کنه. حتی خود گاومیش ها هم با اون همراهی نمیکنن. اون مجبوره که کلی وعده و وعید به اعضای گله اش بده یا بعضی ها رو با ترسوندن و تهدید کردن وادار کنه عضو گروه ضد شورش بشه که در اصل گروه ضد شیباست نه گروه ضد شورش.

حنایی گفت: کاملاً درسته گلادیا! هیچ کس تو جنگل حاضر نیست تو گروهی عضو بشه که ضد شیبا باشه.

تیزپا گفت: خب، در این صورت تکلیف چیه؟ باید چیکار کنیم؟ به کارمون ادامه بدیم یا دست نگه داریم؟

سکوت بین همه ی آنها حاکم شده بود چون هیچ کس نمی دانست جواب این سوال چیست. سرانجام توسن  گفت: فعلاً شما می تونین دست نگه دارین. از یه طرف، نباید کسی اینطور فکر کنه که گروه نجات بخش متلاشی شده.  از طرف دیگه، نباید گروه نجات بخش به سرعت پیش بره. فعلاً صبر می کنیم ببینیم که چشم خونی چه قدمی میخواد برداره. بعد در مورد قدم بعدی خودمون، مشورت و تصمیم گیری می کنیم.

راه حل توسن  مورد پسند همه واقع شد. همه با او موافق بودند.

ادامه

  • ۰۳/۰۴/۳۱
  • بهرام بهرامی حصاری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی