s شعر اهریمن و پری از بهرام بهرامی :: کتاب بهرام

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین کامنت های شما
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮
s
  • ۰
  • ۰

 مگسی از سر شادی و غرور.
از دل باغی می کرد عبور.

✔ ✔ ✔ 

گوشه ای دید که کرمی خود را
به جلو می کشد اما با زور.

✔ ✔ ✔ 

رفت و بالای سر کرم نشست
غرق در شهوت ابراز غرور.

✔ ✔ ✔ 

گفت : ای جثه ی مفلوک و حقیر
که در این منظره هستی کر و کور.

✔ ✔ ✔ 

هست دنیای تو یک برگ درخت
بی خبر مانده ای از عالم دور.

✔ ✔ ✔ 

هیچ دیدی که چه شکلی است جهان؟
از کجا می کنی این لحظه عبور؟

✔ ✔ ✔ 

مانده ام در دل تاریکی محض
کرده از ذهن تو یک فکر خطور؟

✔ ✔ ✔ 

می توانی که تصور بکنی
گر بگویم به تو سیب و انگور؟

✔ ✔ ✔ 

فرق امثال تو و من این است
فرق تاریکی مطلق و شعور.

✔ ✔ ✔ 

2
درد در چهره ی آن کرم دوید
لب او تلخ شد از اشکی شور.

✔ ✔ ✔ 

گفت: شاید که نمی بینم چیست
زنبق و برکه و ماه و زنبور.

✔ ✔ ✔ 

و از این شاخه که بر آن هستم
نشدم در همه ی عمرم دور.

✔ ✔ ✔ 

من نمی بینم اگر آنها را
معنی اش نیست ندارند حضور.

✔ ✔ ✔ 

کرمم اما همه را می فهمم
نیستم مرده ی افتاده به گور.

✔ ✔ ✔


مگس از روی تکبر با خشم
گفت: این ها همه شعر است و غرور.

✔ ✔ ✔ 

به حقیقت بکن اقرار و نریز
اشک تمساح در این شام سمور.

✔ ✔ ✔ 

بعد با حالت خودشیفتگی
گفت: باید که تو باشی منفور.

✔ ✔ ✔ 

زود پر زد که شود دور از جهل
تا بخندد به غمش دورادور.

✔ ✔ ✔ 

4

کرم بیچاره به غم رفت فرو
دل او پر شده بود از هاشور.

✔ ✔ ✔ 

گفت: ای کاش که می مردم من!
و به این غصه نبودم مجبور.

✔ ✔ ✔ 

5
روزها از پی آن روز گذشت
روزهایی همگی جوراجور.

✔ ✔ ✔ 

روزی از برکه ی پر نیلوفر
یک پری می رفت مست و مسرور.

✔ ✔ ✔ 

می پرید از گل زنبق به حنا
از شقایق به میان شیپور.

✔ ✔ ✔ 

می گرفت از هیجان بوسه ز سیب
مست می شد ز شراب انگور.

✔ ✔ ✔ 

ناگهان هاله ی یک ناله شنید
هق هقی می آمد از ره دور.

✔ ✔ ✔ 

چون که با دلهره نزدیکش شد
دید اهریمن را داخل تور.

✔ ✔ ✔ 

6

گفت : هان ای پری رویایی
ای دو بال تو پر از زایش سور!

✔ ✔ ✔ 

خوش به حال تو که آزادی و من
باید این جا بشوم زنده به گور.

✔ ✔ ✔ 

می توانی که محبت بکنی؟
پیش من باشی چون سنگ صبور!

✔ ✔ ✔ 

چون به هر حال مرا خواهد خورد
تا دمی دیگر شیطان شرور.

✔ ✔ ✔ 

7
پری کوچک لبخندی زد
گفت : ای جمع حقارت و غرور!

✔ ✔ ✔ 

کاش می شد بشود کاری کرد
ولی افسوس ندارم دستور!

✔ ✔ ✔ 

باید امروز به صد جا بروم
بکنم هر چه که زیباست مرور.

بهرام بهرامی 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی