آن عقاب تیرپز در قاف می چرخد هنوز!
خوک چشمانش به زیر ناف می چرخد هنوز!
✔
آرزوی مرگ کن ای قو! که چرخ روزگار
بر مراد زاغک حرّاف می چرخد هنوز!
✔
برگ خود را قدر یک جنگل مهم پنداشته
وحشتی بالقوه در اطراف می چرخد هنوز!
✔
آن عقاب تیرپز در قاف می چرخد هنوز!
خوک چشمانش به زیر ناف می چرخد هنوز!
✔
آرزوی مرگ کن ای قو! که چرخ روزگار
بر مراد زاغک حرّاف می چرخد هنوز!
✔
برگ خود را قدر یک جنگل مهم پنداشته
وحشتی بالقوه در اطراف می چرخد هنوز!
✔
گفت طوطی که قفس باز نباشد هم نیست!
زاغ هم گفت که آواز نباشد هم نیست!
✔
قفس مشترک طوطی و زاغان شده این
آب و دان باشد و پرواز نباشد هم نیست!
✔
نت گمان کرد که سرچشمه ی آهنگ نت است.
گفت بی پرده اگر ساز نباشد هم نیست.