s غزل شماره 1649 از دیوان شمس: وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم! :: کتاب بهرام

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین کامنت های شما
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮
s

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غزل شماره 1649 از دیوان شمس: وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم!» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم

بند را برگسلیم از همه بیگانه شویم

♥️

جان سپاریم دگر ننگ چنین جان نکشیم

خانه سوزیم و چو آتش سوی میخانه شویم

♥️

تا نجوشیم از این خنب جهان برناییم

کی حریف لب آن ساغر و پیمانه شویم

♥️

سخن راست تو از مردم دیوانه شنو

تا نمی‌ریم مپندار که مردانه شویم

♥️

در سر زلف سعادت که شکن‌در‌شکن است

واجب آید که نگون‌تر ز سر شانه شویم

♥️

بال‌و‌پر باز گشاییم به بستان چو درخت

گر در این راه فنا ریخته چون دانه شویم

♥️

گر‌چه سنگیم پی مهر تو چون موم شویم

گرچه شمعیم پی نور تو پروانه شویم

♥️

گر‌چه شاهیم برای تو چو رخ راست رویم

تا بر این نطع ز فرزین تو فرزانه شویم

♥️

در رخ آینهٔ عشق ز خود دم نزنیم

محرم گنج تو گردیم چو ویرانه شویم

♥️

ما چو افسانه دل بی‌سر و بی‌پایانیم

تا مقیم دل عشاق چو افسانه شویم

♥️

گر مریدی کند او ما به مرادی برسیم

ور کلیدی کند او ما همه دندانه شویم

♥️

مصطفی در دل ما گر ره و مسند نکند

شاید ار ناله کنیم استن حنانه شویم

♥️

نی خمش کن که خموشانه بباید دادن

پاسبان را چو به شب ما سوی کاشانه شویم

  • بهرام بهرامی حصاری