s شعر در مورد کهکشان :: کتاب بهرام

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین کامنت های شما
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮
s

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر در مورد کهکشان» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

ماه است و آفتابی ام از مهربانی اش!
صد کهکشان فدای دل آسمانی اش!


بی دست می خروشد و دریا کنار اوست
ای عشق آتشین، به کجا می کشانی اش؟


ای چه پیاده ای است خدایا؟ سواره ها
ماتند از جلال رخ ارغوانی اش!


دست از حیات شست که آب حیات شد
این خاک مرده زنده شد از جانفشانی اش!


از خود عبور کرد و نوشتند رودها
با اضطراب، چشمه ای از پهلوانی اش!


از خود عبور کرد و درختان قلم شدند
در اشتیاق دم زدن از زندگانی اش!


از خود عبور کرد و ملائک رقم زدند
با خون و اشک، اندکی از بی کرانی اش!


از خود عبور کرد و شنیدند بادها
از سمت سروهای پریشان، نشانی اش!


تیر از کمان جدا شد و بر خاک، خون نوشت:
این چرخ پیر، شرم نکرد از جوانی اش!


باران گرفت باز و پس از گریه دیدنی است
در چشم من، تجلّی رنگین کمانی اش!


چشم مرا به چهره ی خورشیدی اش گشود
ماه است و آفتابی ام از مهربانی اش
قربان ولیئی

غزل ارائه‌شده، به زیبایی و با زبان شاعرانه، عواطف و احساسات عمیق را به تصویر می‌کشد. نقد این غزل را می‌توان از جنبه‌های مختلفی بررسی کرد:

1. محتوا و معنا:

  • بهرام بهرامی حصاری