s شعر در مورد خنجر :: کتاب بهرام

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین کامنت های شما
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮
s

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر در مورد خنجر» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

اسیر بند محبّت گرفته خو به غمت

منم که سینه سپردم به خنجر ستمت

مباد جای تو خالی میان خاطره ها

همیشه بر دل من باد سایه ی قدمت

مرا به وصل و به هجران سر تمنّا نیست

سر رضای تو ام تا چه می کند کَرَمَت

در آتش دلم ای چشمه ی امید بجوش

که جان و دل نسپارم به چشمه سار غمت

ز مهر و آشتی ات خسته خاطرم چه کنم

ز فتنه های زیاد و ز لطف های کمت

مریم ساوجی

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم

ولی دل به پاییز نسپرده ایم

چو گلدان خالی، لب پنجره

پر از خاطرات ترک خورده ایم

اگر داغ دل بود، ما دیده ایم

اگر خون دل بود، ما خورده ایم

اگر دل دلیل است، آورده ایم

اگر داغ شرط است، ما برده ایم

اگر دشنه ی دشمنان، گردنیم!

اگر خنجر دوستان، گرده ایم!

گواهی بخواهید، اینک گواه:

همین زخمهایی که نشمرده ایم!

دلی سربلند و سری سر به زیر

از این دست عمری به سر برده ایم

قیصر امین پور

  • بهرام بهرامی حصاری