s تقطیع شعر دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم :: کتاب بهرام

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین کامنت های شما
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮
s

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تقطیع شعر دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

ادبیات فارسی با مجموعه‌ای از اشعار فاخر و بی‌نظیر، یکی از ارزشمندترین میراث‌های فرهنگی ماست. در این میان، سعدی شیرازی، شاعر برجسته قرن هفتم هجری، با آثار دلنشین و ماندگار خود جایگاهی ویژه در این عرصه دارد. یکی از شعرهای معروف او با بیت آغازین "من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی" شروع می‌شود؛ شعری که با صداقت و روانی کلام، احساسات عمیق انسانی را به تصویر می‌کشد.

در این مطلب، قصد داریم به تقطیع و تحلیل این شعر زیبا بپردازیم تا از طریق شناخت دقیق‌تر ساختار و محتوای آن، به درک بهتری از هنر سعدی دست یابیم. تقطیع شعر، فرآیندی است که به ما امکان می‌دهد تا از جنبه‌های فنی و موسیقیایی شعر آگاه شویم و با شناخت وزن و قافیه، به زیبایی‌های نهفته در آن پی ببریم.

تحلیل این شعر فرصتی است برای دقت بیشتر به عمق احساسات و پیام‌های سعدی و بهره‌مندی از ظرافت‌های هنری او. امید است که این مقدمه شما را به همراهی در این سفر ادبی دعوت کند و شما را به لذت بردن از ظرایف و زیبایی‌های این اثر ترغیب نماید. با ما همراه باشید تا با بررسی جزء به جزء این شعر، از گوهرهای پنهان در آن پرده برداریم و از هنر بی‌بدیل سعدی لذت ببریم.

غزل ۵۰۹          
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی              عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم              باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه                   ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی
آن نه خالست و زنخدان و سر زلف پریشان            که دل اهل نظر برد که سریست خدایی
پرده بردار که بیگانه خود این روی نبیند                  تو بزرگی و در آیینه کوچک ننمایی
حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبان                   این توانم که بیایم به محلت به گدایی
عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت          همه سهلست تحمل نکنم بار جدایی
روز صحرا و سماعست و لب جوی و تماشا            در همه شهر دلی نیست که دیگر بربایی
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم                 چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
شمع را باید از این خانه به دربردن و کشتن           تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی
سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد           که بدانست که دربند تو خوشتر که رهایی
خلق گویند برو دل به هوای دگری ده                   نکنم خاصه در ایام اتابک دو هوایی
این شعر بر وزن " فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن " می باشد.

ف ع لا تن ف ع لا تن ف ع لا تن ف ع لا تن
من ن دا نس تم از او ول که تو بی مه ر و فا یی
  • بهرام بهرامی حصاری