s شعر در مورد دورترین گوشه ی دنیا! :: کتاب بهرام

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین کامنت های شما
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮
s

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر در مورد دورترین گوشه ی دنیا!» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

نقدی کوتاه بر غزل : شعری کاملاً عاشقانه، بر وزن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن، که وزنی بسیار روان در اوزان شعر فارسی است و قدرت شاعر مهدی فرجی در کنار هم چیدن کلمات مزید بر علت زیبایی و روانی و سلیس بودن این غزل شده است. بخصوص در دو بیتی که زیر آنها خط کشیده شده است تشبیه های فوق العاده جذاب و کاملاً جدیدی به کار رفته است. امیدوارم از خواندن این غزل زیبا لذت ببرید! 

می توانی بروی قصه و رویا بشوی!

راهی دورترین گوشه ی دنیا بشوی!

 ♥️♥️♥️

ساده نگذشتم از این عشق، خودت می دانی

من زمینگیر شدم تا تو مبادا بشوی!

♥️♥️♥️ 

آیمثل خوره این فکر عذابم می داد

چوب من را بخوری ورد زبانها بشوی!

 ♥️♥️♥️

من و تو مثل دو تا رود موازی بودیم

من که مرداب شدم، کاش تو دریا بشوی!

 ♥️♥️♥️

دانه ی برفی و آنقدر ظریفی که فقط

باید از این طرف شیشه تماشا بشوی!

♥️♥️♥️ 

گره ی عشق تو را هیچ کسی باز نکرد

تو خودت خواسته بودی که معما بشوی!

 ♥️♥️♥️

در جهانی که پر از «وامق» و «مجنون» شده است

می توانی «عذرا» باشی، «لیلا» بشوی!

♥️♥️♥️ 

می توانی فقط از زاویه ی یک لبخند

در دل سنگترین آدمها جا بشوی!

♥️♥️♥️ 

بعد از این، مرگ نفسهای مرا می شمرد

فقط از این نگرانم که تو تنها بشوی!

♥️♥️♥️

غزلی عاشقانه و دلنشین از مهدی فرجی!

  • بهرام بهرامی حصاری