s زیباترین غزل های امروزی :: کتاب بهرام

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین کامنت های شما
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮
s

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زیباترین غزل های امروزی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

لبخند زدن معجزه ی لب رطبی هاست!

دنیا به خدا تشنه ی گیلاس لبی هاست!

❀ ✿ ❀

یک شاخه گل سرخ در آغوش گرفتن

این اوج تمنای قوطی ها حلبی هاست!

❀ ✿ ❀ 

تشبیه شما به غزل و ماه و ستاره

 همسایه ببخشید اگر بی ادبی هاست!

❀ ✿ ❀ 

ناخن بجوی بغض کنی قهوه بنوشی

این عادت هر روزه ی آدم عصبی هاست!

❀ ✿ ❀ 

گفتی غزلت تازه شده! دست خودم نیست!

از لطف خرامیدن چادر عربی هاست!

❀ ✿ ❀

 

غزلی پست مدرن از شاعر معاصر: حامد عسکری

 

نقد این شعر

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

نبودی در دلم انگار طوفان شد، چه طوفانی!

دو پلکم زخمی از شلاق باران شد، چه بارانی!

 ☂☆☂

صدایت کردم و سیبی به کف با دامنی آبی

وزیدی بر لب ایوان و، ایوان شد چه ایوانی!

  ☂☆☂

نبودی بغض کردم... حرف ها را... خودخوری کردم

دلم ارگ است و ارگ از خشت... ویران شد، چه ویرانی!

  ☂☆☂

گوزنی پیر بر مهمان سرای خانه ی خانی

بر لطف سرپُری تک لول مهمان شد، چه مهمانی!

  ☂☆☂

یکی مثل من بدبخت در دام نگاه تو

یکی در تنگی آغوش زندان شد، چه زندانی!

  ☂☆☂

هلا ای پایتخت پیر، تای دسته دارت کو؟

بگیرد دست من را آه، "طهران" شد چه "تهرانی"!

  ☂☆☂

پس از یوسف تمام مصریان گفتند: عجب مصری

بماند گریه هم سوغات کنعان شد، چه کنعانی!

  ☂☆☂

من از "سهراب" بودن زخم خوردن قسمتم بوده

برو "گرد آفریدم" فصل پایان شد، چه پایانی!

 ☂☆☂

 

غزلی عاشقانه و اجتماعی از شاعر توانمند معاصر حامد عسکری

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

برای سوخته‌دل بستر و مزار یکی‌ست!

تمشک ترش لب و تُنگ زهرمار یکی‌ست!

 ✍✔✍

تفاوتی نکند اشک و بغض و هق‌هق ما

مسیر چشمه و سیلاب و آبشار یکی‌ست!

 ✍✔✍

هنوز گرده‌ی سهراب سرخ مثل عقیق

هنوز رسم پدرسوز روزگار یکی‌ست!

 ✍✔✍

هنوز طعنه به جان می‌خرد زلیخا و

هنوز بر در کنعان امیدوار یکی‌ست!

 ✍✔✍

هزار بار دلم سوخت در غمی مبهم

دلیل سوختنش هر هزار بار یکی‌ست!

 ✍✔✍

حرام باشد اگر بی وضو بغل گیرم

که قوس پیکره‌ی برنو و دوتار یکی‌ست!

 ✍✔✍

شبی ترنج به بر می‌کشد شبی حلاج

شکایت از که کنیم ای رفیق! دار یکی‌ست!

 ✍✔✍

دو مصرع‌اند، دو ابرو، شکسته نستعلیق

میان هر غزلی بیت شاهکار یکی‌ست!

 ✍✔✍

به دست آنکه نوازش شدیم تیغ افتاد

دلیل خون‌جگریِ من و انار یکی‌ست!

 ✍✔✍

به دشنه‌کاریِ قلبم برس! ادامه بده!

خدای هر دوی ما انتهای کار یکی‌ست!

 ✍✔✍

غزلی ناب و دلنشین از حامد عسکری

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

به قفس سوخته گیریم که پر هم بدهند!

ببرند از وسط باغ گذر هم بدهند!

 

حاصل این همه سال انس گرفتن به قفس

تلخ کامی ست اگر شهد و شکر هم بدهند!

 

قصه ی غصه ی یعقوب همین بود که کاش

بادها عطر که دادند... خبر هم بدهند!

 

ما که هی زخم زبان از کس و ناکس خوردیم

چه تفاوت که به ما زخم تبر هم بدهند!

 

قوت ما لقمه ی نانی ست که خشک است و زمخت

بنویسید به ما خون جگر هم بدهند!

 

دوست که دلخوشی ام بود فقط خنجر زد

دشمنان را بسپارید که مرهم بدهند!

 

خسته ام مثل یتیمی که از او فرفره ای

بستانند و به او فحش پدر هم بدهند!

غزلی زیبا از شاعر نامدار معاصر حامد عسکری

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

دیر فهمیدیم پس دیوار بالا رفته بود!
با همان خشت نخستین تا ثریا رفته بود!

دیر فهمیدیم و معماران مرموز از قدیم
چیده بودند آن چه بر پیشانی ما رفته بود!

گاه می گویم به خود اصلا کلاه جد من
جای مسجد کاشکی سمت کلیسا رفته بود!

رسم پرهیز از جهان ای کاش برمی داشتند
کاش یوسف روز اول با زلیخا رفته بود.

من نمی دانم چه چیزی پایبندم کرده است
کوه اگر پا داشت تا حالا از اینجا رفته بود!

دور تا دورش فقط خشکی ست ای تنها خزر
راه اگر می داشت از این چاله دریا رفته بود!
غزلی از حسین جنتی

  • بهرام بهرامی حصاری